Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
effective value
U
جریان موثر
effective current
U
جریان موثر
wattful current
U
جریان موثر
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
effective snow melt
U
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
maximum
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
efficacious
U
موثر
weighty
U
موثر
lived
U
موثر
moving
U
موثر
perficient
U
موثر
live
U
موثر
pivotal
U
موثر
effectual
U
موثر
operant
U
موثر
effective
U
موثر
affecting
U
موثر
operational
U
موثر
impressive
U
موثر
fruitier
U
موثر
fruitiest
U
موثر
fruity
U
موثر
forceful
U
موثر
efficient
U
موثر
drastic
U
موثر
drastically
U
موثر
pithy
U
موثر
telling
U
موثر
punchier
U
موثر
weightiest
U
موثر
weightier
U
موثر
forcible
U
موثر
punchy
U
موثر
punchiest
U
موثر
affective
U
موثر
touching
U
موثر
climacteric
<adj.>
U
موثر
active
U
موثر
feckful
U
موثر
flat out
U
حداکثر سرعت
flank speed
U
حداکثر سرعت
maximum load
U
بار حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
maximum gain
U
تقویت حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
full bore
U
حداکثر تلاش
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum price
U
حداکثر بها
maximum profit
U
حداکثر سود
payloads
U
حداکثر بار
payload
U
حداکثر بار
high tide
U
حداکثر مد دریا
high tides
U
حداکثر مد دریا
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum output
U
خروجی حداکثر
peak
U
حداکثر کاکل
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
peak load
U
بار حداکثر
submaximal
U
زیر حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak speed
U
حداکثر سرعت
peak output
U
حداکثر تولید
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
peaks
U
حداکثر کاکل
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
peak load
U
حداکثر بار
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximal
U
وابسته به حداکثر
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
sledgehammer
U
ضربت موثر
effective rainfall
U
بارندگی موثر
active current
U
شدت موثر
effective range
U
برد موثر
stunt advertising
U
تبلیغ موثر
effective stress
U
تنش موثر
effective field
U
میدان موثر
sensational
U
احساساتی موثر
effective temperature
U
دمای موثر
effective radius
U
شعاع موثر
inoperative
U
غیر موثر
active component
U
مولفه موثر
potently
U
بطورکلی یا موثر
active material
U
ماده موثر
effective width
U
عرض موثر
penetratingly
U
بطور موثر
actual water income
U
اب ورودی موثر
sledgehammers
U
ضربت موثر
effective demand
U
تقاضای موثر
effective diameter
U
قطر موثر
effective size
U
اندازه موثر
actual output
U
دبی موثر
active power
U
توان موثر
real power
U
توان موثر
active plate
U
صفحه موثر
ineffective
U
غیر موثر
effective shear
U
برش موثر
sovereign
U
عالی و موثر
effective treatment
U
تسویه موثر
sovereigns
U
عالی و موثر
effective stimulus
U
محرک موثر
pathetic
U
موثر احساساتی
net head
U
ارتفاع موثر
presses
U
عامل موثر
press
U
عامل موثر
effective span
U
دهانه موثر
effective pitch
U
گام موثر
forcefully
U
بطور موثر
movingly
U
بطور موثر
impressively
U
بطور موثر
adequate
U
موثر بودن
effective porosity
U
تخلخل موثر
effective output
U
خروجی موثر
effective power
U
توان موثر
effective output
U
بازداده موثر
pathetically
U
بطور موثر
prospective
U
موثر دراینده
effective throat
U
گلوگاه موثر
effective time
U
مدت موثر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com