Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hyperon
U
جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proton
U
پروتون
protons
U
پروتون
aprotic solvent
U
حلال بی پروتون
protic
U
پروتون دار
proton acceptor
U
پذیرنده پروتون
solvated proton
U
پروتون حلال پوشیده
partition
U
حد فاصل
line of d.
U
حد فاصل
disjunctive
U
فاصل
range
U
حد فاصل
interfaces
U
فاصل
interface
U
فاصل
ranges
U
حد فاصل
ranged
U
حد فاصل
partitions
U
حد فاصل
nucleon
U
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
frontier
U
خط فاصل مرزی
midrib
U
خط یا برامدگی حد فاصل
contour
U
خط فاصل درنقشههای رنگی
break up
U
حد فاصل علایم مشخصه هدف
nuclide
U
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
contour map
U
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
half long
U
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
nucleon number
U
عدد جرمی
nuclear number
U
عدد جرمی
mass flow
U
دبی جرمی
mass number
U
عدد جرمی
gyroplane
U
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
committing an offence
U
مرتکب جرمی شدن
mass spectrograph
U
طیف نگار جرمی
mass spectrometer
U
طیف سنج جرمی
mass spectrometry
U
طیف سنجی جرمی
I haven't done anything wrong.
U
من هیچ خطایی
[جرمی]
نکردم.
to be complicit in
[with]
something
U
[در جرمی]
شریک بودن
[قانون ]
to be complicit in
[with]
something
U
[در جرمی]
همدستی داشتن
[قانون ]
to become an accessory to a crime
U
در جرمی شریک شدن
[قانون ]
public mischief
U
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
What has he done wrong?
U
[مگر]
او
[مرد]
چه خطایی
[جرمی]
کرده است؟
burglar
U
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
burglars
U
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
to keep somebody on a short leash
U
کسی را دائما کنترل کردن
[مثال مشکوکان به جرمی ]
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
supercritical fluid chromatography/mass
U
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
s.f.c/m.s
U
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
incriminating
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminates
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminated
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
incriminate
U
به جرمی متهم کردن گناهکار قلمداد کردن
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com