Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emergency complement
U
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emergency establishment
U
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
fixed pivot
U
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
labour
U
نیروی انسانی
man power
U
نیروی انسانی
labors
U
نیروی انسانی
labor
U
نیروی انسانی
manpower
U
نیروی انسانی
labored
U
نیروی انسانی
manpower control
U
کنترل نیروی انسانی
manpower development
U
پرورش نیروی انسانی
manpower cieling
U
سطح نیروی انسانی
scientific manpower
U
نیروی انسانی متخصص
authorized manpower
U
نیروی انسانی مجاز
high level manpower
U
نیروی انسانی بالا
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
manpower loading chart
U
نمودار تخصیص نیروی انسانی
lag rate
U
نسبت کسری نیروی انسانی
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
investment in human capital
U
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
redesignate
U
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
parting shot
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
short handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
unit categories
U
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
human factor
U
فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
inhuman
U
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
lap chart
U
جدول زمانی برای هر دور
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
rallying point
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
intermediate
U
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
decompression table
U
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
CLUT
U
جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
electronic
U
قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
manning table
U
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
draw weight
U
نیروی لازم برای کشیدن زه
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
arrays
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabulation
U
نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
symbol table
U
جدول نمادها جدول نمادی
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
lift wire
U
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
nitro
U
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
lift strut
U
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
spelling table
U
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index
U
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
troops
U
یکانها
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
reinforces
U
تقویت یکانها
force structure
U
سازمان یکانها
line of retreat
U
خط بازگشت یکانها
incident
U
تصادم یکانها
system of units
U
دستگاه یکانها
despatched
U
اعزام یکانها
weapon troops
U
یکانها ادوات
reinforce
U
تقویت یکانها
servicae life
U
عمرخدمتی یکانها
keeping
U
ذخایر یکانها
rotation
U
تعویض یکانها
replacement
U
تعویض یکانها
dispatches
U
اعزام یکانها
dispatched
U
اعزام یکانها
incidents
U
تصادم یکانها
logistic route
U
امورلجستیکی یکانها
dispatch
U
اعزام یکانها
despatching
U
اعزام یکانها
replacements
U
تعویض یکانها
despatches
U
اعزام یکانها
movements
U
حرکات یکانها
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
disbands
U
منحل کردن یکانها
reception station
U
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbanding
U
انحلال رسمی یکانها
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
disband
U
منحل کردن یکانها
logistical
U
مربوط به اماد یکانها
separation
U
مستقل شدن یکانها
separations
U
مستقل شدن یکانها
disband
U
انحلال رسمی یکانها
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
disbanding
U
منحل کردن یکانها
logistics
U
عمل تدارک یکانها
disbands
U
انحلال رسمی یکانها
collective call sign
U
معرف مشترک یکانها
rendezvous area
U
نقطه الحاق یکانها
administrations
U
اداره امور یکانها
employment
U
به کار بردن یکانها
administration
U
اداره امور یکانها
relief in place
U
تعویض یکانها در محل
redezvous
U
محل تلاقی یکانها
rotation
U
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
detaches
U
زیرامر قرار دادن یکانها
chopped
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
detach
U
زیرامر قرار دادن یکانها
chop
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
interservice
U
بین یکانها در حین خدمت
disposition
U
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
fast shuttle
U
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
attachment
U
منتصب کردن یکانها انتصاب
force development
U
برنامه تامین یا بسیج یکانها
redeployment
U
تغییر مکان دادن یکانها
detaching
U
زیرامر قرار دادن یکانها
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
tent striking
U
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
common user items
U
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
demand accommodation
U
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
movement control
U
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
adjutant's call
U
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
fire restriction
U
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
gap filler
U
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
troop test
U
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
consummation
U
تکمیل
complete
U
تکمیل
completed
U
تکمیل
fulfillment
U
تکمیل
completing
U
تکمیل
completes
U
تکمیل
compietion
U
تکمیل
entelechy
U
تکمیل
supplementation
U
تکمیل
complementarity
U
تکمیل
completion
U
تکمیل
fulfilment
U
تکمیل
neoanthropic
U
نو انسانی
humans
U
انسانی
humane
U
انسانی
humane
<adj.>
U
انسانی
human
U
انسانی
hu man
U
انسانی
humanitarian
<adj.>
U
انسانی
equalizing
U
تعدیل
equalises
U
تعدیل
damping
U
تعدیل
modification
U
تعدیل
equalized
U
تعدیل
equalised
U
تعدیل
equation of payments
U
تعدیل
adjustments
U
تعدیل
modulation
U
تعدیل
levelling
U
تعدیل
qualification
U
تعدیل
equalising
U
تعدیل
equalize
U
تعدیل
equalizes
U
تعدیل
adjustment
U
تعدیل
editing
U
تعدیل
regulation
U
تعدیل
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fulfil
U
تکمیل کردن
make something happen
U
تکمیل کردن
finish
U
تکمیل کردن
carry into effect
U
تکمیل کردن
put into effect
U
تکمیل کردن
put inpractice
U
تکمیل کردن
make up
U
تکمیل کردن
supplements
U
تکمیل کردن
aucmented
U
تکمیل شده
perfect
U
تکمیل کردن
put ineffect
U
تکمیل کردن
fill up
U
تکمیل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com