English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold front U جبهه هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
warm front U جبهه هوای گرم
warm fronts U جبهه هوای گرم
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
Other Matches
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
frontage U ملوان جبهه جبهه
frontages U ملوان جبهه جبهه
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
fanades U جبهه
deploys U جبهه
flanking U جبهه
front view U جبهه
deploying U جبهه
vaward U جبهه
flanked U جبهه
sinciput U جبهه
facade U جبهه
facades U جبهه
flank U جبهه
faces U جبهه
fronting U جبهه
face U جبهه
deploy U جبهه
front U جبهه
wave front U جبهه موج
water front U جبهه رطوبتی
warmfront U جبهه گرم
tympanon U جبهه کلیسا
tympanum U جبهه کلیسا
front U جبهه هوا
fronting U جبهه هوا
penetration U نفوذ در جبهه
superficies U نما جبهه
frontages U عرض جبهه
frontage U عرض جبهه
tympan U جبهه کلیسا
liners U سرباز خط جبهه
battle line U خط جبهه ناوها
line U جبهه جنگ
split U از جبهه دورافتادن
lines U جبهه جنگ
popular front U جبهه ملی
liner U سرباز خط جبهه
front lines U خط مقدم جبهه
out of line U خارج از خط جبهه
line replacement U تعویض خط جبهه
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
lateral control U کنترل در عرض جبهه
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
popular front U جبهه خلق ملی
front lines U خطوط جلو جبهه
fronting U منادی جبهه جنگ
linesman U سربازخط جبهه خط بان
front U منادی جبهه جنگ
wave front U جبهه امواج رادیویی
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
petticoatsfever U هوای زن
moist air U هوای تر
air blast U هوای دم
heavy weather U هوای طوفانی
marine climate U اب و هوای دریایی
heavy weather U هوای خراب
dead air U هوای راکد
foul weather U هوای خراب
drippy U هوای گرفته
emergency air U هوای اضطراری
exhaust air U هوای خروجی
forced draft U هوای با فشار
foul weather U هوای نامساعد
hot blast U هوای دم داغ
humid air U هوای نمناک
queen's weather U هوای باز
raininess U هوای بارانی
secondry air U هوای ثانویه
In the open air. U در هوای آزاد.
stable air U هوای پایدار
temperate climate U اب و هوای معتدل
humid air U هوای شرجی
intake air U هوای ورودی
liquid air U هوای مایع
low air pressure U فشار هوای کم
marsh malaria U هوای مردابی
out of door U در هوای ازاد
the open U هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
carburetor air U هوای کاربراتور
broken weather U هوای بی قرار
adverse weather U هوای نامساعد
swelters U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
air breathing U هوای تنفسی
open air U در هوای ازاد
agglutinant U هوای التیام
passion U هوای نفس
circulationg air U هوای در گردش
compressed air U هوای فشرده
aired U هوای دم هوا
air U هوای دم هوا
airs U هوای دم هوا
blast roasting U تشویه با هوای دم
compressed air U هوای متراکم
lowers U هوای گرفته وابری
out door court U زمین هوای ازاد
heatwave U موج هوای گرم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
owl light U هوای گرگ و میش
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwaves U موج هوای گرم
open exercise U ورزش در هوای ازاد
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
mouthguard U لوله هوای غواص
heatwaves U هوای گرم طولانی
mouthpiece U لوله هوای غواص
blow hot U هوای گرم دمیدن
ego trip U تسلیم به هوای نفس
twilight U هوای گرگ ومیش
lower U هوای گرفته وابری
secondary airflow U جریان هوای فرعی
saturated air U هوای اشباع شده
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
tire inflation U فشار هوای لاستیک
tire pressure U فشار هوای لاستیک
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowered U هوای گرفته وابری
torchlight U هوای گرگ ومیش
dusk U هوای گرگ ومیش
lowering U هوای گرفته وابری
mouthpieces U لوله هوای غواص
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
cooling blower U دمنده هوای سرد
liquid air container U مخزن هوای مایع
bleed air U هوای کمپرس شده
blow cold U هوای سرد دمیدن
free living U تسلیم هوای نفس
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
forced draft U هوای تحت فشار
fair weather U دارای هوای صاف
effulge U برق هوای باز
cooling air U هوای سرد کننده
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
cold front U پیشان هوای سرد
liquid air U هوای مایع شده
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
air compressor U هوای فشرده ساز
air tank U کپسول هوای غواصی
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
cold fronts U پیشان هوای سرد
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
storm door U درب عایق هوای توفانی
caliduct U پخش کننده هوای گرم
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
air space U قشر هوای دیوار خالی
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
self will U خود رایی هوای نفس
smog U هوای الوده به دود وبخار
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com