Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emporia
U
جای بازرگانی مرکز فروش
emporium
U
جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums
U
جای بازرگانی مرکز فروش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emporiums
U
مرکز بازرگانی
emporium
U
مرکز بازرگانی
mart
U
مرکز بازرگانی
emporia
U
مرکز بازرگانی
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
staple
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
stapled
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
stapling
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
U
مرکز فروش
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
mercantile agent
U
بازرگانی
merchantry
U
بازرگانی
emporetic
U
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
U
بازرگانی
commercial
<adj.>
U
بازرگانی
mercantile
U
بازرگانی
traded
U
بازرگانی
trade
U
بازرگانی
commercial
U
بازرگانی
trading
U
بازرگانی
business
<adj.>
U
بازرگانی
relating to business
<adj.>
U
بازرگانی
for-profit
<adj.>
U
بازرگانی
commerce
U
بازرگانی
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
board of trade
U
وزارت بازرگانی
business fluctuations
U
نوسانات بازرگانی
sea borne commerce
U
بازرگانی دردریا
trade secrets
U
اسرار بازرگانی
trade secret
U
اسرار بازرگانی
quasi commercial
U
شبه بازرگانی
trades unions
U
اتحادیه بازرگانی
trade unions
U
اتحادیه بازرگانی
chamber of trade
U
اتاق بازرگانی
trade union
U
اتحادیه بازرگانی
commercial tax
U
مالیات بازرگانی
commercial revolution
U
انقلاب بازرگانی
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی
bill exchange
U
برات بازرگانی
bilateral trade
U
بازرگانی دو طرفه
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
commercial attache
U
وابسته بازرگانی
board of trade
U
هیئت بازرگانی
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
chamber of commerce
U
اطاق بازرگانی
business activity
U
فعالیت بازرگانی
business cycle
U
دور بازرگانی
business enterprise
U
بنگاه بازرگانی
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
balance of trade
U
تراز بازرگانی
idiograph
U
نشان بازرگانی
merchant bank
U
بانک بازرگانی
businesses
U
موسسه بازرگانی
business
U
موسسه بازرگانی
trade fairs
U
نمایشگاه بازرگانی
commercial bank
U
بانگ بازرگانی
trade fair
U
نمایشگاه بازرگانی
trade mark
U
علامت بازرگانی
merchantman
U
کشتی بازرگانی
volume of trade
U
حجم بازرگانی
domestic trade
U
بازرگانی داخلی
merchant marine
U
ناوگان بازرگانی
foreign trade
U
بازرگانی خارجی
mercantilism
U
سیاست بازرگانی
jobbing
U
واسطه بازرگانی
merchant banks
U
بانک بازرگانی
commercial banks
U
بانکهای بازرگانی
union
<adj.>
U
اتحادیه بازرگانی
internal trade
U
بازرگانی داخلی
business union
U
اتحادیه بازرگانی
maritime commerce
U
بازرگانی دریایی
trade deficit
U
کسری بازرگانی
commercially
U
از راه بازرگانی
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
brokering
U
واسطه معاملات بازرگانی
brokered
U
واسطه معاملات بازرگانی
master mariner
U
ناخدای کشتی بازرگانی
ideograph
U
سمبل و علامت بازرگانی
brokers
U
واسطه معاملات بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
business economics
U
علم اقتصاد بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
business transaction
U
داد و ستد بازرگانی
broker
U
واسطه معاملات بازرگانی
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
hanse
U
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
businesses
U
کسب و کار بازرگانی
business
U
کسب و کار بازرگانی
maritime
U
وابسته به بازرگانی دریایی
commercial intercourse
U
معامله یا مراوده بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
indiaman
U
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
industries and mines
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
foreign trade multiplier
U
ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
jaycee
U
عضو اطاق بازرگانی جوانان
interstate commerce
U
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
international chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی بین المللی
hermes
U
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
mercantilism
U
سیاست موازنه بازرگانی کشور
clearing agreement
U
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair
U
نمایشگاه بین المللی بازرگانی
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
polacre
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
boarded
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
polacca
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
over-the-counter trading of securities
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
dromond
U
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
lawmerchant
U
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
longboat
U
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
inland duty
U
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
favorable balance of trade
U
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
long boat
U
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
galleons
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
low-tech
U
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
comdex
U
نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association
U
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
center
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
middle
U
مرکز
middles
U
مرکز
meddle
U
مرکز
meddled
U
مرکز
acentric
U
بی مرکز
center line
U
خط مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com