English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
hunt meeting U برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
Memmaker U امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
brand leader U بهترین علامت تجاری بهترین مارک
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
awards U جایزه دادن جایزه
awarding U جایزه دادن جایزه
award U جایزه دادن جایزه
awarded U جایزه دادن جایزه
reward and rewarded U جایزه.جایزه داده شده
unprofessional U اماتور
amateur U اماتور
amateurs U اماتور
amateur transmitter U فرستنده اماتور
shamateur U اماتور قلابی
shamateur U اماتور دروغین
nerds U یک اماتور کامپیوتر
nerd U یک اماتور کامپیوتر
amateur U اماتور غیرحرفهای
arrengement of the reonforcement U توزیع اماتور
amateur receiver U گیرنده اماتور
amateurs U اماتور غیرحرفهای
pro am U مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
sportsmen U ورزشکار
athlete U ورزشکار
sportswoman U زن ورزشکار
athletes U ورزشکار
sportsman U ورزشکار
sportswomen U زن ورزشکار
exerciser U ورزشکار
sportman U ورزشکار
gymnast U ورزشکار
gymnasts U ورزشکار
walker cup U مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
first class cricket U مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
featherweights U ورزشکار پروزن
athletic U تنومندی ورزشکار
featherweight U ورزشکار پروزن
athlete heart U قلب ورزشکار
hotdog U ورزشکار ممتاز
tracksuits U عرقگیر ورزشکار
tracksuit U عرقگیر ورزشکار
sportsmanlike U مانند ورزشکار
gamester U ادم شوخ ورزشکار
buirdly U قوی بنیه ورزشکار
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
sportsman U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
classed U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classing U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classes U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
sportsmen U ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
unattached U بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
to be sidelined [player] U از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
prided U بهترین
pride U بهترین
of the first water U بهترین
gilt edged U بهترین
gilt-edged U بهترین
tiptop U بهترین
prides U بهترین
priding U بهترین
best U بهترین
gilt edge U بهترین
the best of all U بهترین
foremost U بهترین
first class U بهترین
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
quality U بهترین کیفیت
optimum U بهترین امکان
best efforts U بهترین مساعی
best U به بهترین وجه
best U بهترین کار
top-notch <idiom> U عالی ،بهترین
In the best possible manner. U به بهترین وجه
qualities U بهترین کیفیت
classics U مطابق بهترین نمونه
best move U بهترین حرکت شطرنج
prime U کمال بهترین قسمت
tip top U بهترین اعلی درجه
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
primed U کمال بهترین قسمت
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
primes U کمال بهترین قسمت
napping U بهترین شرکت کننده
nap U بهترین شرکت کننده
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
naps U بهترین شرکت کننده
classic U مطابق بهترین نمونه
napped U بهترین شرکت کننده
second best theory U نظریه بهترین دوم
skimeister U بهترین اسکی باز
reward U جایزه
bonuses U جایزه
rewarded U جایزه
prize U جایزه
rewards U جایزه
bounty U جایزه
premiums U جایزه
premium U جایزه
trophy U جایزه
trophies U جایزه
prizes U جایزه
prize man U جایزه بر
meed U جایزه
prising U جایزه
prises U جایزه
prised U جایزه
prise U جایزه
prized U جایزه
bonus U جایزه
rewardable U جایزه
prizing U جایزه
award U جایزه
awarding U جایزه
awarded U جایزه
priase U جایزه
awards U جایزه
guerdon U جایزه
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
beluga U نام بهترین نوع خاویار
hit it off with someone <idiom> U بهترین همراه با کسی داشتن
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
pursing U جایزه نقدی
oscar U جایزه اسکار
purse U جایزه نقدی
laureate U جایزه دار
pursed U جایزه نقدی
money U جایزه نقدی
Nobel Prize U جایزه نوبل
purses U جایزه نقدی
nobel prize U جایزه نوبل
prizes U انعام جایزه
prized U انعام جایزه
prize U انعام جایزه
testimonial U پاداش جایزه
premium for excellence U جایزه فضیلت
consideration U جایزه قیمت
head money U جایزه اوردن سر
considerations U جایزه قیمت
prizing U انعام جایزه
to win laurels U جایزه گرفتن
testimonials U پاداش جایزه
prizewinner U برنده جایزه
prizer U برنده جایزه
testimonialize U جایزه دادن
export bounty U جایزه صدور
ground badge U علامت بهترین درجه دار یاسرباز
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
optima legum ilerpres est consuetudo U عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
make the best of <idiom> U دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
I wish you the best of luck. U بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
cup U گلدان جایزه مسابقات
booby prize U جایزه تسلی بخش
rewarder U جایزه یا پاداش دهنده
cups U گلدان جایزه مسابقات
booby prizes U جایزه تسلی بخش
cupped U گلدان جایزه مسابقات
Ig Nobel Prize U جایزه ایگ نوبل
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
pewter U جام پیروزی جایزه
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
outland trophy U جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
brilliancy prize U جایزه درخشندگی شطرنج
coronate U جایزه یا انعام دادن
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
prize poem U شعری که جایزه برده است
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
edward j. neil award U جایزه بوکسور ممتاز سال
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
prizefight U مسابقه مشت زنی جایزه دار
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com