English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
animalcule U جانور ذره بینی
animalculum U جانور ذره بینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vorticel U جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
Other Matches
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum U حفرههای بینی پره بینی
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
structure of an animal U جانور
nightwalker U جانور شب پر
creatures U جانور
beast U جانور
beasts U جانور
ruffianly U جانور خو
creature U جانور
animals U جانور
animal U جانور
animalize U جانور
johnny U جانور نر
it pron U ان جانور
apod U جانور بی پا
it U ان جانور
malacostracan U جانور
he U جانور نر
game U جانور شکاری
brutes U جانور حیوان
proud <adj.> U جانور حشری
brutal U جانور خوی
brute U جانور حیوان
stinkard U جانور بدبو
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
scavengers U جانور لاشخور
craw U معده جانور
polystomatous U جانور بسیار
scavenger U جانور لاشخور
hybrid U جانور دورگه
zoologist U جانور شناس
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
zoology U جانور شناسی
polystome U جانور بسیار
fauna U جانور نامه
pudge U جانور چاق
beastliness U جانور خویی
brutalization U جانور خویی
saxicolous U جانور سنگ زی
saxicoline U جانور سنگ زی
saprozoon U جانور پوده زی
animalist U نقاش جانور
animalculum U جانور ریزه
shell fish U جانور صدف
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
scrag U جانور نحیف
edentate U جانور بی دندان
tardigrade U جانور کندرو
zootheism U جانور پرستی
nekton U جانور شناور
zootomy U جانور شکافی
zoophilous U علاقمند به جانور
plantigrade U جانور دوپا
amoebae U جانور تک سلولی
brutalities U جانور خویی
brutality U جانور خویی
ungulate U جانور سم دار
rodents U جانور جونده
rodent U جانور جونده
zoophagous U جانور خوار
monocule U جانور یک چشم
milker U جانور شیرده
mammiferous U جانور پستاندار
amebae U جانور تک سلولی
amebas U جانور تک سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
zoophilic U علاقمند به جانور
mammifer U جانور پستاندار
polypod U جانور بسیارپا
poikilothermism U خونسردی جانور
poikilotherm U جانور خونسرد
strayed U جانور ولگرد
stray U جانور بی صاحب
straying U جانور بی صاحب
strays U جانور بی صاحب
pollard U جانور بی شاخ
pelagian U جانور دریایی
perissodactyl U جانور فرد سم
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
zoography U جانور شناسی تطبیقی
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
tentacle U موی حساس جانور
sacs U عضوکیسه مانند جانور
molluscs U جانور نرم تن حلزون
shedder U جانور پوست انداز
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
dolphin دولفین [جانور شناسی]
tentacles U موی حساس جانور
mollusc U جانور نرم تن حلزون
viviparous U جانور زنده زا ولود
white face U جانور پیشانی سفید
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
sac U عضوکیسه مانند جانور
slugs U چارپاره جانور کندرو
jumbos U جانور غول اسا
phytozoon U جانور گیاه نما
jumbo U جانور غول اسا
pleophagous U چند جانور خوار
endotherm U جانور خون گرم
holozoic U جانور خوراک گیر
zoophyte U جانور گیاه سان
female U زنانه جانور ماده
ratter U موش گیر [جانور]
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
heats U طلب شدن جانور
heat U طلب شدن جانور
mollusk U جانور نرم تن حلزون
malacoderm U جانور نرم پوست
pachyderms U جانور پوست کلفت
nematocyst U نیش جانور مرجانی
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
nervure U رگه بندی جانور
orc U جانور بزرگ دریایی
orca U جانور بزرگ دریایی
paleozoology U دیرین جانور شناسی
footpad U پای جانور پهنه پا
phyllopod U جانور برگ پای
lair U محل استراحت جانور
lairs U محل استراحت جانور
rat catcher U موش گیر [جانور]
pachyderm U جانور پوست کلفت
migrant U سیار جانور مهاجر
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
migrants U سیار جانور مهاجر
bestialize U جانور خوی نمودن
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
slug U چارپاره جانور کندرو
arthropod U جانور مفصل دار
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
scavengers U جانور کثافت خور
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
ratcatcher U موش گیر [جانور]
slugged U چارپاره جانور کندرو
marsupial U جانور کیسه دار
scavenger U جانور کثافت خور
marsupials U جانور کیسه دار
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
vermin U جانور افت حشرات موذی
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
ruminant U جانور پستاندار نشخوار کننده
isopodan U جانور سخت پوست بر>=< پای
insectivore U جانور یا گیاه حشره خوار
lyncean U مانند جانور سیاه گوش
isopod U جانور سخت پوست بر>=< پای
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
bestial U شبیه حیوان جانور خوی
endozoic U دارای زندگی دردرون جانور
purebred U جانور یا گیاه خوش نژاد
scalawag U جانور نحیف وکم ارزش
fisher U جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
gast U وحشت جانور بدون اولاد
phylogeny U تاریخ نژادی جانور یا گیاه
omnivore U جانور همه چیز خوار
hatchling U جانور تازه متولد نوزاد
slugs U جانور تنبل گردونه کندرو
Caspian kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Black Sea roach [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
kutum [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
Caspian White Fish U ماهی سفید [جانور شناسی]
slugged U جانور تنبل گردونه کندرو
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
unicorn U جانور افسانهای دارای یک شاخ
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
Rutilus kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus frisii U ماهی سفید [جانور شناسی]
unicorns U جانور افسانهای دارای یک شاخ
slug U جانور تنبل گردونه کندرو
logotype U وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
he ran the animal through U ان جانور را با شمشیریا نیزه سوراخ کرد
swamper U جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
wombats U جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat U جانور کیسه داری شبیه خرس
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
zooplankton U جانور ریز شناور برسطح دریا
zooplasty U فن پیوند زدن گوشت جانور به انسان
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
zoographical U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographic U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
pes U پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
pelage U پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
stenophagous U تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
webfoot U جانور دارای پای پرده دار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com