English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amebae U جانور تک سلولی
amebas U جانور تک سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
Other Matches
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
cellulous U سلولی
unicellularity U یک سلولی
unicellular U یک سلولی
cellular U بافت سلولی
extracellular U خارج سلولی
multicellular U چند سلولی
acellular U غیر سلولی
meiosis U تقسیم سلولی
cell animation U تحرک سلولی
cell receptor U گیرنده سلولی
intercellular U داخل سلولی
karyokinesis U مرحله تقسیم سلولی
macronucleus U هسته سلولی بزرگتر
lysate U حاصل تجزیه سلولی
endoenzyme U انزیم داخل سلولی
sclerenchyma U بافت سخت سلولی
cellular structure U ساختارسلولی سازه سلولی
amitosis U یک نوع تقسیم سلولی
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
diploblastic U دارای دو غشاء سلولی
stratum U رتبه طبقه نسج سلولی
receptacles U حفره درون سلولی گیاه
receptacle U حفره درون سلولی گیاه
triploblastic U دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
protoplasm U ماده اصلی جسم سلولی
agamete U تکثیر سلولی غیر جنسی
prophase U مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
lumen U حفره سلولی درون جدار گیاه
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
lyse U بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
telophase U اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
schizogony U تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
prolotherapy U اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
lymphoblast U سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
gemmulation U جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
beasts U جانور
apod U جانور بی پا
animalize U جانور
beast U جانور
creature U جانور
creatures U جانور
nightwalker U جانور شب پر
malacostracan U جانور
ruffianly U جانور خو
he U جانور نر
structure of an animal U جانور
johnny U جانور نر
it pron U ان جانور
animal U جانور
animals U جانور
it U ان جانور
mammifer U جانور پستاندار
milker U جانور شیرده
scrag U جانور نحیف
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
mammiferous U جانور پستاندار
monocule U جانور یک چشم
zoophilic U علاقمند به جانور
zoophilous U علاقمند به جانور
zootheism U جانور پرستی
zootomy U جانور شکافی
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
proud <adj.> U جانور حشری
ungulate U جانور سم دار
tardigrade U جانور کندرو
nekton U جانور شناور
pelagian U جانور دریایی
perissodactyl U جانور فرد سم
plantigrade U جانور دوپا
poikilotherm U جانور خونسرد
poikilothermism U خونسردی جانور
zoophagous U جانور خوار
pollard U جانور بی شاخ
polypod U جانور بسیارپا
polystomatous U جانور بسیار
polystome U جانور بسیار
pudge U جانور چاق
saprozoon U جانور پوده زی
saxicoline U جانور سنگ زی
saxicolous U جانور سنگ زی
shell fish U جانور صدف
stinkard U جانور بدبو
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
zoology U جانور شناسی
brute U جانور حیوان
hybrid U جانور دورگه
straying U جانور بی صاحب
scavenger U جانور لاشخور
edentate U جانور بی دندان
stray U جانور بی صاحب
brutality U جانور خویی
brutes U جانور حیوان
brutal U جانور خوی
strayed U جانور ولگرد
strays U جانور بی صاحب
zoologist U جانور شناس
scavengers U جانور لاشخور
rodent U جانور جونده
rodents U جانور جونده
craw U معده جانور
animalist U نقاش جانور
brutalities U جانور خویی
game U جانور شکاری
fauna U جانور نامه
brutalization U جانور خویی
animalculum U جانور ریزه
beastliness U جانور خویی
shedder U جانور پوست انداز
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
zoophyte U جانور گیاه سان
molluscs U جانور نرم تن حلزون
mollusc U جانور نرم تن حلزون
slugs U چارپاره جانور کندرو
tentacles U موی حساس جانور
slugged U چارپاره جانور کندرو
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
slug U چارپاره جانور کندرو
viviparous U جانور زنده زا ولود
zoography U جانور شناسی تطبیقی
white face U جانور پیشانی سفید
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
migrants U سیار جانور مهاجر
migrant U سیار جانور مهاجر
scavengers U جانور کثافت خور
tentacle U موی حساس جانور
marsupials U جانور کیسه دار
heats U طلب شدن جانور
heat U طلب شدن جانور
ratcatcher U موش گیر [جانور]
rat catcher U موش گیر [جانور]
ratter U موش گیر [جانور]
pachyderms U جانور پوست کلفت
pachyderm U جانور پوست کلفت
jumbos U جانور غول اسا
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
marsupial U جانور کیسه دار
lairs U محل استراحت جانور
lair U محل استراحت جانور
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
female U زنانه جانور ماده
scavenger U جانور کثافت خور
jumbo U جانور غول اسا
holozoic U جانور خوراک گیر
animalculum U جانور ذره بینی
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
mollusk U جانور نرم تن حلزون
dolphin دولفین [جانور شناسی]
pleophagous U چند جانور خوار
phytozoon U جانور گیاه نما
nervure U رگه بندی جانور
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
phyllopod U جانور برگ پای
orca U جانور بزرگ دریایی
paleozoology U دیرین جانور شناسی
animalcule U جانور ذره بینی
sacs U عضوکیسه مانند جانور
malacoderm U جانور نرم پوست
nematocyst U نیش جانور مرجانی
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
orc U جانور بزرگ دریایی
footpad U پای جانور پهنه پا
endotherm U جانور خون گرم
arthropod U جانور مفصل دار
bestialize U جانور خوی نمودن
sac U عضوکیسه مانند جانور
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
lyncean U مانند جانور سیاه گوش
insectivore U جانور یا گیاه حشره خوار
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
omnivore U جانور همه چیز خوار
isopod U جانور سخت پوست بر>=< پای
isopodan U جانور سخت پوست بر>=< پای
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
unicorns U جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn U جانور افسانهای دارای یک شاخ
fisher U جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
slugs U جانور تنبل گردونه کندرو
Caspian kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
bestial U شبیه حیوان جانور خوی
Caspian White Fish U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus frisii U ماهی سفید [جانور شناسی]
scalawag U جانور نحیف وکم ارزش
gast U وحشت جانور بدون اولاد
endozoic U دارای زندگی دردرون جانور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com