English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orc U جانور بزرگ دریایی
orca U جانور بزرگ دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
leviathan U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathans U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
Other Matches
pelagian U جانور دریایی
rosefish U ماهی بزرگ وخوراکی دریایی
long sea U دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
albatross U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
leather back U لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
nightwalker U جانور شب پر
he U جانور نر
beasts U جانور
it U ان جانور
structure of an animal U جانور
animals U جانور
animal U جانور
creatures U جانور
creature U جانور
beast U جانور
johnny U جانور نر
malacostracan U جانور
apod U جانور بی پا
animalize U جانور
ruffianly U جانور خو
it pron U ان جانور
proud <adj.> U جانور حشری
game U جانور شکاری
poikilotherm U جانور خونسرد
brute U جانور حیوان
stray U جانور بی صاحب
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
brutes U جانور حیوان
poikilothermism U خونسردی جانور
polypod U جانور بسیارپا
straying U جانور بی صاحب
strays U جانور بی صاحب
polystomatous U جانور بسیار
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
monocule U جانور یک چشم
plantigrade U جانور دوپا
brutal U جانور خوی
brutality U جانور خویی
brutalities U جانور خویی
hybrid U جانور دورگه
strayed U جانور ولگرد
perissodactyl U جانور فرد سم
nekton U جانور شناور
milker U جانور شیرده
zoologist U جانور شناس
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
polystome U جانور بسیار
amoebas U جانور تک سلولی
shell fish U جانور صدف
animalist U نقاش جانور
animalculum U جانور ریزه
zoology U جانور شناسی
stinkard U جانور بدبو
tardigrade U جانور کندرو
zoophilous U علاقمند به جانور
scavengers U جانور لاشخور
craw U معده جانور
amoebae U جانور تک سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
zootheism U جانور پرستی
brutalization U جانور خویی
amebas U جانور تک سلولی
amebae U جانور تک سلولی
beastliness U جانور خویی
zoophilic U علاقمند به جانور
zootomy U جانور شکافی
edentate U جانور بی دندان
saxicoline U جانور سنگ زی
saprozoon U جانور پوده زی
rodent U جانور جونده
ungulate U جانور سم دار
rodents U جانور جونده
scavenger U جانور لاشخور
saxicolous U جانور سنگ زی
fauna U جانور نامه
scrag U جانور نحیف
mammifer U جانور پستاندار
pollard U جانور بی شاخ
mammiferous U جانور پستاندار
zoophagous U جانور خوار
pudge U جانور چاق
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
migrants U سیار جانور مهاجر
slugs U چارپاره جانور کندرو
migrant U سیار جانور مهاجر
slugged U چارپاره جانور کندرو
marsupial U جانور کیسه دار
zoophyte U جانور گیاه سان
phytozoon U جانور گیاه نما
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
pleophagous U چند جانور خوار
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
sac U عضوکیسه مانند جانور
zoography U جانور شناسی تطبیقی
slug U چارپاره جانور کندرو
viviparous U جانور زنده زا ولود
paleozoology U دیرین جانور شناسی
phyllopod U جانور برگ پای
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
molluscs U جانور نرم تن حلزون
mollusc U جانور نرم تن حلزون
white face U جانور پیشانی سفید
scavenger U جانور کثافت خور
marsupials U جانور کیسه دار
scavengers U جانور کثافت خور
shedder U جانور پوست انداز
tentacle U موی حساس جانور
lair U محل استراحت جانور
tentacles U موی حساس جانور
lairs U محل استراحت جانور
animalcule U جانور ذره بینی
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
malacoderm U جانور نرم پوست
pachyderm U جانور پوست کلفت
pachyderms U جانور پوست کلفت
animalculum U جانور ذره بینی
dolphin دولفین [جانور شناسی]
mollusk U جانور نرم تن حلزون
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
ratcatcher U موش گیر [جانور]
rat catcher U موش گیر [جانور]
footpad U پای جانور پهنه پا
jumbo U جانور غول اسا
jumbos U جانور غول اسا
endotherm U جانور خون گرم
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
holozoic U جانور خوراک گیر
bestialize U جانور خوی نمودن
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
arthropod U جانور مفصل دار
ratter U موش گیر [جانور]
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
nematocyst U نیش جانور مرجانی
heat U طلب شدن جانور
heats U طلب شدن جانور
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
nervure U رگه بندی جانور
sacs U عضوکیسه مانند جانور
female U زنانه جانور ماده
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com