English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kingfish U ماهیان دریایی ازخانواده Sciaenidae
manatee U نهنگ کوچک دریایی
narwal U نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal U نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale U نهنگ دریایی قطب شمال
leviathans U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
whale man U صیاد نهنگ نهنگ گیر
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
fished U انواع ماهیان
fishes U انواع ماهیان
abdominal U ماهیان بطنی
fish U انواع ماهیان
lungfish U ماهیان ریه دار
acanthopterygii U ماهیان تیغ بال
bulhead U انواع ماهیان سربزرگ
silverfish U انواع ماهیان نقره فام
sardine U ماهی ساردین ماهیان ریز
scalariform U شبیه ماهیان باله تیز
jurel U انواع ماهیان خارداردم چنگالی
sardines U ماهی ساردین ماهیان ریز
kippers U نمک زدن و دودی کردن ماهیان
grayling U ماهیان وابسته به ماهی قزل الا
triggerfish U ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
kipper U نمک زدن و دودی کردن ماهیان
shiner U انواع ماهیان کوچک ونقره فام امریکایی
alligators U نهنگ
alligator U نهنگ
cetus U نهنگ
bull whale U نهنگ نر
whale U نهنگ
whales U نهنگ
ceti U نهنگ
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
flukes U انتهای دم نهنگ
whaling U شکار نهنگ
whale calf U بچه نهنگ
bull whale U نهنگ ماده
train oil U روغن نهنگ
gavial U نهنگ هندی
sperm whale U نهنگ عنبر
whalers U نهنگ گیر
whaler U نهنگ گیر
baleen U استخوان نهنگ
fluke U انتهای دم نهنگ
sperm whales U نهنگ عنبر
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
whale line U طناب نهنگ گیری
blobber U چربی یاپیه نهنگ
whale blow U نهنگ ها اب را به بیرون می دمند
whale U نهنگ صید کردن
whales U نهنگ صید کردن
whalers U قایق صید نهنگ
sea cow U نهنگ اسب ابی
whaler U قایق صید نهنگ
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
flitch U تکه مکعب پیه نهنگ
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
finback U بالن یا نهنگ سواحل اقیانوس اطلس
whalebone U استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
whaleboat U قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
faunology U جانوران
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
vermin U جانوران موذی
invertebrata U جانوران بی مهره
herbivora U جانوران علفخوار
menagerie U نمایشگاه جانوران
lights U ریه جانوران
acephali U جانوران بیسر
arachnida U جانوران عنکبوتی
kit U بچه جانوران
kits U بچه جانوران
implacentalia U جانوران بی جفت
bimana U جانوران دودست
faunistic U وابسته به جانوران
faunis U الهه جانوران
faunae U مربوط به جانوران
halobiont U جانوران اب شور
zooplankton U جانوران شناور
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
animality U زندگی جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
neontology U بررسی جانوران مانده
animal husband U پرورش جانوران اهلی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
claws U سرپنجه جانوران ناخن
biosystematic U رده بندی جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
instinct U هوش طبیعی جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
instincts U هوش طبیعی جانوران
arthropoda U جانوران مفصل دار
articulata U جانوران حلقه دار
underbody U پایین تنه جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
claw U سرپنجه جانوران ناخن
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
zooid U جانورسان شبیه جانوران
oestrum U شهوت ومستی جانوران
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
somite U حلقه یابند بدن جانوران
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com