Perdic | جامعه گرای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	socialist U	جامعه گرای
	socialists U	جامعه گرای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	european essembly U	مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
	transit bearing U	گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
	socialism U	جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
	skeptic U	شک گرای
	realistic U	راستین گرای
	extroverts U	برون گرای
	realistically U	تحقق گرای
	realistically U	راستین گرای
	lipophilic U	چربی گرای
	individualist U	فرد گرای
	realistic U	تحقق گرای
	pragmatist U	مصلحت گرای
	militarist U	جنگ گرای
	militarists U	جنگ گرای
	materialist U	ماده گرای
	materialists U	ماده گرای
	progressivist U	پیشرفت گرای
	realist U	تحقق گرای
	realist U	راستین گرای
	realists U	تحقق گرای
	realists U	راستین گرای
	individualists U	فرد گرای
	unitary U	توحید گرای
	pneumotropic U	ریه گرای
	sectarian U	فرقه گرای
	evolutionist U	فرگشت گرای
	equalitarian U	تساوی گرای
	nudist U	برهنگی گرای
	compass direction U	گرای مغناطیسی
	compass azimuth U	گرای مغناطیسی
	communalist U	اشتراکی گرای
	segregationist U	جدایی گرای
	grid azimuth U	گرای شبکه
	grid bearing U	گرای شبکه
	halophile U	ابشور گرای
	photophilic U	نور گرای
	oxyphile U	اسید گرای
	oxyphil U	اسید گرای
	meliorist U	بهبود گرای
	magnetic azimuth U	گرای مغناطیسی
	assumed azimuth U	گرای فرضی
	incalescent U	گرما گرای
	heliotrope U	افتاب گرای
	back azimuth method U	گرای وارونه
	escapists U	گریز گرای
	escapist U	گریز گرای
	capitalist U	سرمایه گرای
	capitalists U	سرمایه گرای
	centralist U	مرکز گرای
	centralists U	مرکز گرای
	egalitarian U	تساوی گرای
	unitarian U	توحید گرای
	ultramodernist U	فرانو گرای
	impressionist U	برداشت گرای
	impressionists U	برداشت گرای
	supremacists U	برتری گرای
	supremacist U	برتری گرای
	structuralists U	ساخت گرای
	structuralist U	ساخت گرای
	nationalist U	ملت گرای
	nationalists U	ملت گرای
	doctrinaire U	ایین گرای
	dermotropic U	پوست گرای
	true azimuth U	گرای حقیقی
	relative bearing U	گرای نسبی
	ruralist U	روستا گرای
	saprophytic U	پوده گرای
	extrovert U	برون گرای
	separatist U	جدا گرای
	solipsist U	نفس گرای
	theist U	یزدان گرای
	feudal U	تیول گرای
	theocentric U	خدا گرای
	regionalist U	منطقهای ناحیه گرای
	regionalistic U	منطقهای ناحیه گرای
	visionary U	الهامی رویا گرای
	hygrophyte U	گیاه رطوبت گرای
	visionaries U	الهامی رویا گرای
	corrected azimuth U	گرای تصحیح شده
	reactionaries U	مخالفت گرای بی منطق
	reactionary U	مخالفت گرای بی منطق
	true azimuth U	سمت حقیقی گرای جغرافیایی
	compass azimuth U	گرای قطب نمای کشتی
	azimuth U	گرای نجومی راس القدم
	azimuth angle U	زاویه گرای نجومی هواپیما
	back azimuth method U	گرای معکوس در اخراج اشعه
	imperialistic U	استعمار گرای بهره جویانه
	closing azimuth error U	اشتباه گرای بستن پیمایش
	quixotic U	ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
	conversion angle U	زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
	traditionalists U	پیرو روایات وسنن سنت گرای
	layihg azimuth U	گرای روانه کردن لوله توپ
	traditionalist U	پیرو روایات وسنن سنت گرای
	gyroscope U	وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
	militarist U	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
	militarists U	ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
	gyroscopes U	وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
	ozone U	نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
	introvert U	شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
	introverts U	شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
	ecological community U	جامعه
	the body politic U	جامعه
	socio- U	جامعه
	society U	جامعه
	polity U	جامعه
	polities U	جامعه
	societies U	جامعه
	universe U	جامعه
	community U	جامعه
	communities U	جامعه
	nonliterate society U	جامعه نانویسا
	infinite population U	جامعه نامحدود
	moslem league U	جامعه مسلمانان
	primitive society U	جامعه ابتدایی
	mass society U	جامعه انبوهیده
	atomistic society U	جامعه ذرهای
	psychopaths U	جامعه ستیز
	league of nations U	جامعه ملل
	integral calculus U	حساب جامعه
	psychopath U	جامعه ستیز
	integral calculvs U	حساب جامعه
	A classless society. U	جامعه بی طبقه
	society U	جامعه اجتماع
	societies U	جامعه اجتماع
	peripheral community U	جامعه پیرامونیperipeteia
	parameter U	اماره جامعه
	sociopathy U	جامعه ستیزی
	sociopath U	جامعه ستیز
	sociometry U	جامعه سنجی
	sociogenic U	جامعه زاد
	sociocentrism U	جامعه- محوری
	sociality U	جامعه جویی
	social minded U	در فکر جامعه
	parameters U	اماره جامعه
	statistical universe U	جامعه اماری
	stimulus population U	جامعه محرکها
	socialism U	جامعه گرایی
	sociologist U	جامعه شناس
	sociability U	جامعه پذیری
	preliterate society U	جامعه نانویسا
	sociable U	جامعه پذیر
	transitory society U	جامعه انتقالی
	throwaway society U	جامعه مسرف
	psychopathy U	جامعه ستیزی
	social desirability U	جامعه پسندی
	antisocial U	جامعه ستیز
	dissocialization U	جامعه گسلی
	sociological U	جامعه شناختی
	social science U	جامعه شناسی
	affluent society U	جامعه مرفه
	affluent society U	جامعه ثروتمند
	affluent society U	جامعه رفاه
	affluent society U	جامعه مصرفی
	closed society U	جامعه بسته
	classless society U	جامعه بی طبقه
	biotic communtity U	جامعه زندگان
	biocummunity U	جامعه زندگان
	biocenose U	جامعه زندگان
	ecclesiastes U	کتاب جامعه
	sociology U	جامعه شناسی
	lower class U	بی کلاس [در جامعه]
	subclass U	بی کلاس [در جامعه]
	finite population U	جامعه محدود
	eruropean community U	جامعه اروپایی
	underclass U	بی کلاس [در جامعه]
	inert society U	جامعه بیهوده
	lower class U	طبقه پایین جامعه
	underclass U	طبقه پایین جامعه
	sociolinguistics U	جامعه شناسی زبان
	subclass U	طبقه پایین جامعه
	public mischief U	جرم علیه جامعه
	Common Market U	جامعه اقتصادی اروپا
	bourgeois <adj.> U	عضوطبقه متوسط جامعه
	the society is like a vortex U	جامعه مانندگردابی است
	sampling population U	جامعه نمونه گیری
	bourgeois U	عضوطبقه متوسط جامعه
	covenant of the league of nations U	منشور جامعه ملل
	psychopathic personality U	شخصیت جامعه ستیز
	pseudopsychopathic U	جامعه ستیز کاذب
	phytosociology U	جامعه شناسی گیاهی
	sociological U	وابسته به جامعه شناسی
	egalitarian society U	جامعه تساوی طلب
	holy office U	جامعه راهبان ومومنین
	socialite U	شخص طراز اول جامعه
	socialites U	شخص طراز اول جامعه
	to live at the expense of society U	روی دوش جامعه زندگی
	european community competition rules U	مقررات رقابت در جامعه اروپا
	e c s c (european coal & steel commissio U	جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
	blind U	مخفی گاه [جامعه شناسی]
	cover U	مخفی گاه [جامعه شناسی]
	blind U	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
	cover U	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
	antisocial U	مخل اجتماع دشمن جامعه
	to retire in to oneself U	از جامعه کناره گیری کردن
	socialist U	جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
	phalanstery U	جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
	r.m.a. color code U	علایم رنگی جامعه رادیوسازان
	socialists U	جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
	sociometry U	سنجش روابط افراد جامعه
	to seed a person to c. U	کسیرا از جامعه بیرون کردن