English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gravity U جاذبه زمین درجه کشش
gravity U جاذبه زمین کشش انحراف
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
geomagnetic U وابسته به جاذبه زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
geotropism U رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
Other Matches
attractions U جاذبه
appeal U جاذبه
gravity U جاذبه
appealed U جاذبه
appeals U جاذبه
attraction U جاذبه
law of gravity U جاذبه
gravitation U جاذبه
valence U جاذبه
gravitational waves U امواج جاذبه
gravitation U جاذبه گرانشی
capillary attraction U جاذبه شعریه
absorpthiveness U قوه جاذبه
sex appeal U جاذبه جنسی
attraction force U نیروی جاذبه
attraction of current U جاذبه میدان
gravitation U قوه جاذبه
gravitation U کشش جاذبه
coulomb attraction U جاذبه کولنی
counter attraction U جاذبه متقابله
gravitational attraction U جاذبه گرانشی
magnetic attraction U جاذبه مغناطیسی
adhesion U جاذبه سطحی
cohesion U جاذبه مولکولی
gravitational constant U ثابت جاذبه
gravitational force U نیروی جاذبه
gravitation U جاذبه ثقلی
electrostatic attraction U جاذبه الکترواستاتیکی
electron capture U جاذبه الکترونی
attration U جاذبه کشندگی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electromagnetic attraction U جاذبه الکترومغناطیسی
sexiness U جاذبه جنسی
attractive field U میدان جاذبه
attractive force U نیروی جاذبه
intermolecular attraction U جاذبه بین مولکولی
law of electrostatic attraction U قانون جاذبه الکترواستاتیکی
magnetic dip U قوه جاذبه مغناطیسی
magnetic dip U میدان جاذبه مغناطیسی
scenic attractions U جاذبه های دیدنی
ablatitious U کاهنده قوه جاذبه
intensity of gravity U گرانی یا جاذبه زیاد
centripetal force U قوه جاذبه مرکز
interionic attraction U جاذبه بین یونی
law of universal gravitation U قانون جاذبه عمومی
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
intermolecular attractive force U نیروی جاذبه بین مولکولی
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
cohesion U نیروی جاذبه بین ذرات همگن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinity U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
affinities U نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
centriole U ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
electrostatics U بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
this earthly round U زمین
rooter U زمین کن
acre U زمین
acres U زمین
tellus U زمین
terrain U زمین
grazes U زمین
soils U زمین
lackland U بی زمین
extra terrestrial U زمین
land n U زمین
soiling U زمین
soil U زمین
grazed U زمین
cinder track U زمین دو
land U زمین
floor U کف زمین
floored U کف زمین
floors U کف زمین
norland U زمین
grass roots U کف زمین
graze U زمین
cinder tracks U زمین دو
floor U کف زمین
aerospace U جو زمین
ground surface U کف زمین
earths U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
domain U زمین
ground U کف زمین
earth U زمین
ground U زمین
earthing U زمین
field U زمین
globes U زمین
real estate U زمین
globe U زمین
ground line U خط زمین
geodetically U زمین
domains U زمین
fielded U زمین
ground U : زمین
fields U زمین
earth crust U پوسته زمین
bog U زمین باطلاقی
lairds U صاحب زمین
geoid U زمین دیسه
earth electrode U الکترد زمین
laird U صاحب زمین
earth terminal U ترمینال زمین
earth socket پریز زمین
earth science U زمین شناسی
geoid U زمین وار
earth excavating U حفاری زمین
original ground U زمین بکر
original ground U زمین طبیعی
orbit of the earth U مدار زمین
open country U زمین باز
borderland U زمین سرحدی
paralytic disability U زمین گیری
borderlands U زمین سرحدی
earth's attraction U ربایش زمین
bogs U زمین باطلاقی
geoisotherm U همدمای زمین
floors U محدوده زمین
geostrategy U زمین شناسی
geotaxis U زمین گرایی
crusts U پوسته زمین
demesne U تملک زمین
neutral earth U زمین خنثی
crust U پوسته زمین
deer lick U زمین شوره
natural ground U زمین طبیعی
mool U زمین خشک
mixed graze U توام زمین
mid court U وسط زمین
geosphere U زمین سپهر
difficult terrain U زمین دو عارضه
floored U محدوده زمین
drill harrow U زمین صاف کن
geotherm U همدمای زمین
isogeotherm U همدمای زمین
downfield U زمین حریف
speculation U زمین خواری
geolatry U زمین پرستی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com