Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
synaesthesia
U
جابه جایی حسی
synesthesia
U
جابه جایی حسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dump
U
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
exchange
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanged
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanges
U
جابه جایی داده بین دو محل
exchanging
U
جابه جایی داده بین دو محل
shift
U
جابه جایی
shifted
U
جابه جایی
shifts
U
جابه جایی
locomotion
U
جابه جایی حرکتی
displacement
U
جابه جایی
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
drive displacement
U
جابه جایی سائق
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
translocation
U
جابه جایی
transposition
U
جابه جایی
rug delivery
U
[جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
Other Matches
transposition
U
جابه جا سازی
referred sensation
U
احساس جابه جا شده
referred pain
U
درد جابه جا شده
undercutting of commutator
U
تراشیدن جابه جاگر
someplace
U
جایی
charnel house
U
جایی که
n tuple
U
N جایی
minx
U
زن هر جایی
inopportuneness
U
بی جایی
someplace
U
یک جایی
inopportunity
U
بی جایی
wherever
U
جایی که
immutability
U
پا بر جایی ثبات
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
gas log
U
جایی که گازمیسوزد
scratch where it itches
U
هر جایی را که میخاردبخارانید
banal
U
همه جایی
commonplace
U
همه جایی
stand clear
U
جایی را ترک کردن
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
to hunker down in a place
U
در جایی پناه بردن
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
drop by
<idiom>
U
بازدید از کسی با جایی
attender
U
شخص حاضر در جایی
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
rettery
U
جایی که بذرک را می خیسانند
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
p.of the ways
U
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
strict enclosure
U
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to admit sombody
[into a place]
U
راه دادن کسی
[به جایی]
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
to the best of ones ability
تا جایی که کسی توان آن را دارد
i am at my wit's end
U
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
berths
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berthing
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
berthed
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berth
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
get out from under
<idiom>
U
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
tourist trap
<idiom>
U
جایی که جذب توریست میکند
to turn around
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to languish
U
پژولیدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
there is time and place for everything
<proverb>
U
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
plate rack
U
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
to head back
U
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to decamp
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
Mind your head!
U
مواظب سرت باش!
[که به جایی نخورد]
to bar somebody from entering the place
U
مانع کسی وارد جایی شدن
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
stamping grounds
<idiom>
U
پاتق ،جایی که شخص بیشتراوقاتش را آنجاست
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
to languish
U
هرز رفتن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
U
فاسد شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish
U
ضایع شدن
[به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
tie down
<idiom>
U
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
pentarch
U
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
breeding ground
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
souvenir
U
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
One good turn deserves another .
U
کاسه جایی رود که باز آید قدح
breeding grounds
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to a in
U
باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
varicosity
U
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
bone dry
U
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
hang up
<idiom>
U
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
cat burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
to take the a
U
بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
housebreaker
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
altar-steps
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
flag station
U
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
no-show
<idiom>
U
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
funny bone
<idiom>
U
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
altar-stair
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
overlap
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
scarf weld
U
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
regional breakpoint
U
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
inserting
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert
U
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
to buzz off
U
گم شدن
[به چاک زدن]
[دور شدن]
[از جایی یا کسی]
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
Pazyryk rug
U
فرش پازیریک
[این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com