Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pot shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i beam or i beam
U
تیری که به شکل ) باشد
i girder
U
تیری که بشکل ) باشد
cantilever beam
U
تیری که یک طرف ان گیردار باشد
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
poppet head
U
طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
preparation of food
U
تهیه خوراک
sea pie
U
خوراک گوشت وسبزی که باارد به پزند
scrapple
U
خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
the garden provides food
U
باغ خوراک تهیه میکند
physiocrat
U
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
salis bury steak
U
خوراک گوشت گاو مخلوط باتخم مرغ وشیر
galantine
U
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
goulash
U
نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود
fruitarianism
U
اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
green old wound
U
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
single stepping
U
دقت یگانه پیمودن یگانه
pork pies
U
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie
U
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
gamy
U
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
gamey
U
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
natural dyes
U
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
sagittary
U
تیری
singleton
U
یگانه
sui generis
U
یگانه
only
U
یگانه
sole
U
یگانه
soles
U
یگانه
one of a kind
<adj.>
U
یگانه
unique
U
یگانه
uniquely
U
یگانه
the only remedy is patience
U
یگانه
only begotten
U
یگانه
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
A shot in the dark
U
تیری درتاریکی
piling
U
پایههای تیری
shot in the dark
<idiom>
U
تیری درتاریکی
monadic operation
U
عملکرد یگانه
the only begotten son
U
پسر یگانه
one
U
یک واحد یگانه
unique factor
U
عامل یگانه
sole argument
U
یگانه دلیل
single bond
U
پیوند یگانه
unique solution
U
راه حل یگانه
single precision
U
دقت یگانه
unique variance
U
پراکنش یگانه
ones
U
یک واحد یگانه
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
he is my only child
U
فرزند یگانه من است
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pigeon pair
U
پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
spinnaker pole
U
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post
U
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
beam anchor
U
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
uniue
U
بی مانند بی نظیر یکتا یگانه فرد
flags were their only signals
U
یگانه علامت ایشان پرچم بود
single sign-on
U
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
kago
U
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post
U
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's-eyes
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
head pole
U
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
bull's eye
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bolsters
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newel
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
quick fire
U
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
newels
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
starting post
U
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
king pile
U
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
wind beam
U
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
grasshopper beam
U
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker
U
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
girt
U
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
physiocrats
U
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
turnstiles
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
foods
U
خوراک
feeds
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
fares
U
خوراک
keep
U
خوراک
chow
U
خوراک
chows
U
خوراک
victuals
U
خوراک
keeps
U
خوراک
faring
U
خوراک
viands
U
خوراک
intake
U
خوراک
intakes
U
خوراک
feed
U
خوراک
fared
U
خوراک
repasts
U
خوراک
meat
U
خوراک
tacking
U
خوراک
tacks
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
tacked
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
fare
U
خوراک
tucker
U
خوراک
passage money
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
repast
U
خوراک
food
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
meats
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
tack
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
junk food
U
گنده خوراک
plat du jour
U
خوراک روز
junk foods
U
گنده خوراک
health foods
U
خوراک بهداشتی
gourmet
U
خوراک شناس
feed
U
خوراک دادن
cannon fodder
U
خوراک توپ
gourmets
U
خوراک شناس
feed
U
خوراک علوفه
eating
U
خوش خوراک
feeds
U
خوراک دادن
feeds
U
خوراک علوفه
food stamp
U
تمبر خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
plats du jour
U
خوراک روز
timbale
U
خوراک دلمه
kingfisher
U
ماهی خوراک
heterotroph
U
خوراک گیر
viand
U
خوراک ماکولات
chop house
U
خوراک خانه
slops
U
خوراک ابکی
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
slipslop
U
خوراک ابکی
recipe
U
خوراک دستور
treats
U
خوراک رایگان
eating
U
خورد و خوراک
autotroph
U
خوراک ساز
at meat
U
سر خوراک یا غذا
to give to eat
U
خوراک دادن
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
dish
U
سینی خوراک
dishes
U
سینی خوراک
to d. up
U
خوراک گذاردن
treat
U
خوراک رایگان
treated
U
خوراک رایگان
sitophobia
U
خوراک هراسی
dosages
U
یک خوراک دارو
eating house
U
خوراک پزخانه
piece de resistance
U
خوراک اصلی
regales
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regale
U
خوراک لذیذ
frugal food
U
خوراک ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com