English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i girder U تیری که بشکل ) باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
lycanthrope U ادمی که بشکل گرگ درامده باشد
sagittary U تیری
piling U پایههای تیری
A shot in the dark U تیری درتاریکی
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
cubes U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
caprine U بشکل بز
in the shape of U بشکل
in the light of U بشکل
pinnately U بشکل پر
arundinaceous U بشکل نی
ungulate U بشکل سم
floriform U بشکل گل
hoof U بشکل سم
hoofs U بشکل سم
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
crossways U بشکل صلیب
cordate U بشکل قلب
aqua U محلولی بشکل اب
forms U بشکل دراوردن
liquidly U بشکل مایع
arboraceous U بشکل درخت
forkedly U بشکل چنگال
awl shaped U بشکل درفش
lick into shape U بشکل در اوردن
baculiform U بشکل میله
lunate U بشکل هلال
crossways U بشکل ضرب در
aciform U بشکل سوزن
cuculiform U بشکل فاخته
triangular U بشکل مثلث
cruciform U بشکل صلیب
convexty U بشکل محدب
shaped U بشکل درامده
distributively U بشکل توزیع
actinomorphic U بشکل شعاعی
semicircular U بشکل نیمدایره
actinomorphous U بشکل شعاعی
nebulous U بشکل ابر
editorially U بشکل سرمقاله
hamate U بشکل قلاب
fiddle headed U بشکل سرویولون
campanulate U بشکل زنگ
aliform U بشکل بال
decimally U بشکل اعشار
fastigiate U بشکل مخروط
in intaglio U بشکل کنده
in a narrative style U بشکل روایت
cylindrically U بشکل استوانه
dendroid U بشکل درخت
ibex U بشکل بزکوهی
enigmatize U بشکل معمادراوردن
diagrammatically U بشکل هندسی
fugitively U بشکل فراری
sickle U بشکل داس
squamation U بشکل فلس
wedgy U بشکل گوه
spikelike U بشکل میخ
tees U هر چیزی بشکل T
spheral U بشکل دایره
tragically U بشکل تراژدی
sigmate U بشکل حرف S
teeing U هر چیزی بشکل T
sheaflike U بشکل تیردان
shaper U بشکل در اورنده
shaped like an apple U بشکل سیب
crosswise U بشکل ضرب در
stelliform U بشکل ستاره
tubby U بشکل وان
three square U بشکل مثلث
hooky U بشکل قلاب
sickles U بشکل داس
tympanic U بشکل طبل
styliform U بشکل قلم
stpular U بشکل خال
ungulate U بشکل ناخن
crosswise U بشکل صلیب
lyrically U بشکل غزل
vegetably U بشکل سبزی
vinal U بشکل شراب
form U بشکل دراوردن
formed U بشکل دراوردن
likes U بشکل یاشبیه
obcordate U بشکل دل وارونه
quadrant gularly U بشکل چهارگوش
butterflies U بشکل پروانه
racemose U بشکل خوشه
butterfly U بشکل پروانه
squarely U بشکل چهارگوش
fashion U بشکل در اوردن
ovally U بشکل بیضی
fashioned U بشکل در اوردن
fashioning U بشکل در اوردن
ridgeways U بشکل خرپشته
ridgewise U بشکل خرپشته
scincoid U بشکل سقنقر
broach U بشکل مته
broached U بشکل مته
broaches U بشکل مته
broaching U بشکل مته
like U بشکل یاشبیه
teed U هر چیزی بشکل T
tee U هر چیزی بشکل T
rotiform U بشکل چرخ
liked U بشکل یاشبیه
fashions U بشکل در اوردن
boxlike U بشکل صندوق یاجعبه
cascade U بشکل ابشار ریختن
cascaded U بشکل ابشار ریختن
cascading U بشکل ابشار ریختن
cascades U بشکل ابشار ریختن
claviform U بشکل چماق یا گرز
boxy U بشکل صندوق مشت زن
spindles U بشکل دوک درامدن
valve U بشکل دریچه یا سوپاپ
hunching U بشکل قوز دراوردن
zombies U خدایی بشکل مار
hunches U بشکل قوز دراوردن
hunched U بشکل قوز دراوردن
hunch U بشکل قوز دراوردن
sheeting U هرچیزی بشکل ورقه
lens U بشکل عدسی در اوردن
rope U بشکل طناب در امدن
tree U بشکل درخت شدن
spindle U بشکل دوک درامدن
historically U بشکل تاریخ دراوردن
valves U بشکل دریچه یا سوپاپ
bacillary U بشکل میلههای کوچک
bacillar U بشکل میلههای کوچک
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
asterism U بشکل ستارهء پنج پر
alliaceous U بشکل سیر یا پیاز
zombie U خدایی بشکل مار
to get into shape U بشکل منظمی دراوردن
pseudomorphism U تحول بشکل کاذب
preform U قبلا بشکل دراوردن
operatize U بشکل اپرا در اوردن
verbify U بشکل لفظ دراوردن
verbify U بشکل فعل دراوردن
nucleate U بشکل هسته شدن
novelize U بشکل داستان در اوردن
mold U با قالب بشکل دراوردن
virgate U راست بشکل عصا
m U هر چیزی بشکل حرف
riddlingly U بشکل معما یا چیستان
w U هرچیزی بشکل حرف w
wage income U درامد بشکل دستمزد
avalanche U بشکل بهمن فرودامدن
avalanches U بشکل بهمن فرودامدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com