Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
obscure
U
تیره کردن تاریک کردن
obscured
U
تیره کردن تاریک کردن
obscurer
U
تیره کردن تاریک کردن
obscures
U
تیره کردن تاریک کردن
obscurest
U
تیره کردن تاریک کردن
obscuring
U
تیره کردن تاریک کردن
dark
U
تیره کردن تاریک کردن
darker
U
تیره کردن تاریک کردن
darkest
U
تیره کردن تاریک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dim
U
تاریک تیره کردن
dimmed
U
تاریک تیره کردن
dims
U
تاریک تیره کردن
dimmest
U
تاریک تیره کردن
dimmer
U
تاریک تیره کردن
Other Matches
darkle
U
تیره تاریک
murkilly
U
بطور تاریک یا تیره
overshadows
U
تاریک کردن
gloom
U
تاریک کردن
obtenebrate
U
تاریک کردن
darken
U
تاریک کردن
darkens
U
تاریک کردن
overshadowed
U
تاریک کردن
overshadow
U
تاریک کردن
darkening
U
تاریک کردن
overshadowing
U
تاریک کردن
darken ship
U
تاریک کردن ناو
obfuscate
U
مبهم و تاریک کردن
obfuscation
U
مبهم و تاریک کردن
becloud
U
با ابر پوشاندن تاریک کردن
darkens
U
تیره کردن
dullest
U
تیره کردن
darkening
U
تیره کردن
dull
U
تیره کردن
shade
U
تیره کردن
bedim
U
تیره کردن
dulled
U
تیره کردن
shadings
U
تیره کردن
duller
U
تیره کردن
dulling
U
تیره کردن
mud
U
تیره کردن
dulls
U
تیره کردن
shades
U
تیره کردن
overcast
U
تیره کردن
obscure
U
تیره کردن
obscured
U
تیره کردن
tarnished
U
تیره کردن
obscurer
U
تیره کردن
obscures
U
تیره کردن
inturbidate
U
تیره کردن
bedgown
U
تیره کردن
obscurest
U
تیره کردن
tarnish
U
تیره کردن
tarnishing
U
تیره کردن
dim
U
تیره کردن
encloud
U
تیره کردن
blurred
U
تیره کردن
dimmed
U
تیره کردن
tarnishes
U
تیره کردن
dims
U
تیره کردن
blur
U
تیره کردن
blurring
U
تیره کردن
blurs
U
تیره کردن
bemirch
U
تیره کردن
obscuring
U
تیره کردن
to go to the shades
U
تیره کردن
gloom
U
تیره کردن
overcloud
U
تیره کردن
darken
U
تیره کردن
fog
U
تیره کردن مه گرفتن
infuscate
U
تیره گون کردن
fogs
U
تیره کردن مه گرفتن
sadden
U
[مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
wands
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
tea leaf
U
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
pitch dark
U
تاریک
nighted
U
تاریک
darkest
U
تاریک
dim
U
تاریک
nubilous
U
تاریک
gloomy
U
تاریک
aphotic
U
تاریک
dark
U
تاریک
darker
U
تاریک
caliginous
U
تاریک
lackluster
U
تاریک
dims
U
تاریک
stygian
U
تاریک
dusky
U
تاریک
gloomier
U
تاریک
murk
U
تاریک
subfuscous
U
تاریک
gloomiest
U
تاریک
ambiguous
U
تاریک
dimmed
U
تاریک
murine
U
از تیره موش جانوری از تیره موش
oubliette
U
حبس تاریک
dusk
U
تاریک نمودن
dims
U
: کم نور تاریک
alley way
U
کوچه تاریک
cat eyed
U
تاریک بین
cimmerian
U
فلمانی تاریک
benighted
U
شب زده تاریک
twilight
U
تاریک و روشن
to grow dark
U
تاریک شدن
black hole
U
زندان تاریک
tenebrous
U
تاریک کننده
tenebrific
U
تاریک وتیره
black holes
U
زندان تاریک
blind
U
تاریک ناپیدا
blinded
U
تاریک ناپیدا
blinds
U
تاریک ناپیدا
duskily
U
تاریک وار
duskish
U
اندکی تاریک
tenebrific
U
تاریک کننده
darkroom
U
تاریک خانه
darkrooms
U
تاریک خانه
dusk
U
تاریک وروشن
dimmed
U
: کم نور تاریک
darkish
U
نسبتا تاریک
darkening
U
تاریک شدن
darken
U
تاریک شدن
sombre
U
تاریک غم انگیز
somber
U
تاریک غم انگیز
obscurantism
U
تاریک اندیشی
dark lines
U
خطوط تاریک
darkener
U
تاریک کننده
electrode dark current
U
جریان تاریک
dim
U
: کم نور تاریک
camera obscura
U
تاریک خانه
dark current
U
جریان تاریک
umbra
U
نقطه تاریک
twilit
U
تاریک وروشن
darkens
U
تاریک شدن
twilight
U
تاریک روشن
nautical twilight
U
تاریک و روشن دریایی
dark line spectrum
U
طیف خطوط تاریک
pitchy
U
قیرگون سیاه و تاریک
faraday dark space
U
فضای تاریک فارادی
the narrow house
U
خانه تنگ و تاریک
astronomical twilight
U
تاریک وروشن نجومی
dark trace screen
U
صفحه تصویر تاریک
dark trace tube
U
لامپ تصویر تاریک
In the dark corner of the room .
U
در گوشه تاریک اطاق
gloaming
U
غروب تاریک و روشن
aston dark space
U
فضای تاریک استن
sombrely
U
بطور تاریک یا افسرده
aphotic zone
U
لایه تاریک اقیانوس
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
crookes dark space
U
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
U
فضای تاریک هیتورف
anode dark space
U
فضای تاریک اند
It is getting dark .
U
هوادارد تاریک می شود
aphotic stratum
U
طبقه تاریک اقیانوس
hittorf dark space
U
فضای تاریک کاتد
aphotic stratum
U
لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone
U
طبقه تاریک اقیانوس
cathode dark space
U
فضای تاریک کاتد
hittorf dark space
U
فضای تاریک هیتورف
tenebrous
U
تاریک وتیره تاریکی اور
Twilight . In the dusk of the evening .
U
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
camera obscura
U
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
dusk
U
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks
U
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.
U
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com