Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
stacked
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
split
U
یک پا جلوو یک پا به عقب
chains
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list
U
لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chain
U
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
wheelbases
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
remnant
U
بقیه
reminder
U
بقیه
reminders
U
بقیه
remainder
U
بقیه
remnants
U
بقیه
upon bail
U
بقیه ضمانت
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
(be) thrown together
<idiom>
U
شانسی با بقیه هم گروه شدن
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
Keep the change.
بقیه پول مال خودتان.
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
She is head and shoulders above others .
U
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
head start
<idiom>
U
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
You take the lead and others wI'll follow.
U
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
versions
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
version
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
subscript
U
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
polysomic
U
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
lan
U
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
header
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
headers
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
master
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
masters
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
mastered
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
elements
U
عنصر
members
U
عنصر
masurium
U
عنصر 34
component
U
عنصر
isomeric
U
هم عنصر
components
U
عنصر
agents
U
عنصر
agent
U
عنصر
member
U
عنصر
element
U
عنصر
cryotron
U
عنصر برودتی
ingredient
U
عنصر سازنده
ingredients
U
عنصر سازنده
data element
U
عنصر داده
inverse element
U
عنصر وارون
alloying element
U
عنصر الیاژ
chemical element
U
عنصر شیمیایی
delay element
U
عنصر تاخیری
logic element
U
عنصر منطقی
logic element
U
عنصر لاجیک
coupling element
U
عنصر اتصال
code element
U
عنصر رمز
coupling element
U
عنصر پیوست
identity element
U
عنصر یکسانی
abiotic element
U
عنصر نازیوه
absorbing element
U
عنصر جذب
active element
U
عنصر فعال
active element
U
عنصر کنشی
acid forming element
U
عنصر اسیدساز
active element
U
عنصر عامل
trace element
U
عنصر کم مقدار
minor constituent
U
عنصر فرعی
alloying agent
U
عنصر الیاژی
alloying element
U
عنصر الیاژی
acid forming element
U
عنصر اسیدی
aqueous element
U
عنصر ابی
electronic element
U
عنصر الکترونیکی
accommpanying element
U
عنصر همراه
biotic element
U
عنصر زیستی
disafected person
U
عنصر نامطلوب
abundant element
U
عنصر فراوان
Elementarism
U
عنصر نگری
tactical element
U
عنصر تاکتیکی
element
U
عنصر عملیاتی
element
U
عنصر اساس
titanium
U
عنصر فلزی
weak-kneed
U
سست عنصر
weak kneed
U
سست عنصر
service element
U
عنصر اداری
shunt element
U
عنصر موازی
signal element
U
عنصر علامتی
part
U
عنصر اصلی
weak minded
U
سست عنصر
wallydraigle
U
سست عنصر
start element
U
عنصر شروع
stop element
U
عنصر ایست
transition element
U
عنصر واسطه
tracer element
U
عنصر ردیاب
threshold element
U
عنصر استانهای
symmetry element
U
عنصر تقارن
elements
U
عنصر عملیاتی
primitive element
U
عنصر اولیه
thermocouple
U
عنصر حرارتی
picture element
U
عنصر تصویر
passive element
U
عنصر غیرعامل
nand element
U
عنصر نقیض و
guest element
U
عنصر کم مقدار
primordial element
U
عنصر ازلی
print element
U
عنصر چاپ
processing element
U
عنصر پردازشی
elements
U
عنصر اساس
minor constituent
U
عنصر جزئی
abiotic element
U
عنصر بیجان
weakling
U
سست عنصر
weaklings
U
سست عنصر
random access
U
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen
U
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
mental element of crime
U
عنصر روانی جرم
strontium
U
عنصر سبک دو فرفیتی
micronutrient
U
عنصر غذایی کم مصرف
metal cutting element
U
عنصر براده برداری
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
fire support element
U
عنصر پشتیبانی اتش
pyrogen
U
عنصر قابل اشتعال
pixel
U
نقطه عنصر تصویری
physical element of crime
U
عنصر مادی جرم
heating element
U
المان یا عنصر حرارتی
task element
U
عنصر اجرای عملیات
macronutrient
U
عنصر غذایی پر مصرف
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
silicon
U
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
active element
U
عنصر عمل کننده
air defense element
U
عنصر پدافند هوایی
asterium
U
عنصر ویژه ستارگان
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
boron water
U
ابی که عنصر شیمیایی بردارد
fabrics
U
بافته عنصر تار و پود
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
two up
U
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
terbium
U
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
parametron
U
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabric
U
بافته عنصر تار و پود
characteristic
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristically
U
اندازه گیری مشخصات یک عنصر
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
chips
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
microprocessor
U
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
transmitter signal element timing
U
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
chip
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
microprocessors
U
واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
element
U
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
quintessence
U
عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
head
U
اولین عنصر داده در لیست بودن
jelly bean
U
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
elements
U
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
corpus delicti
U
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
searched
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy
U
تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
osmium
U
عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atom
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atoms
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searches
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searchingly
U
بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
capacitance
U
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
capacitor
U
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
sequential
U
بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com