English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solid support U تکیه گاه جامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accents U : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting U : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
illiquid U جامد
robustly U جامد یا
massy U جامد
solid U جامد
solids U جامد
heavyset U جامد
rigid U جامد
inorganic U جامد
exanimate U جامد
robust U جامد یا
solidified U جامد کردن
semisolid U نیمه جامد
solidification U تبدیل به جامد
soild solution U محلول جامد
solidifies U جامد کردن
thickened fuel U سوخت جامد
insensitive U جامد کساد
insensitivity U جامد کساد
soild state U حالت جامد
solid state U حالت جامد
solidify U جامد کردن
solid solution U محلول جامد
solidifying U جامد کردن
solidly U بطور جامد
solid propellant U سوخت جامد
discharge of solids U بده جامد
sediment discharge U بده جامد
concretion U جامد شدن
solid fuel U سوخت جامد
crystalin solid U جامد متبلور
monoatomic solid U جامد تک اتمی
monohydrate U جامد تک ابه
paraffin wax U پارافین جامد
solid state device U دستگاه حالت جامد
solid state cartridge U کارتریج حالت جامد
gas solid chromatography U کروماتوگرافی گاز- جامد
solid state circuitry U مدارات حالت جامد
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
solidifies U جامد کردن یا شدن
solid state component U مولفهء حالت جامد
concretely U بطور محکم یا جامد
solidified U جامد کردن یا شدن
soild state electrode U الکترود حالت جامد
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
solid state diffusion U پخش حالت جامد
solid state physics U فیزیک حالت جامد
solid U ماده جامد سفت
adamantly U جسم جامد و سخت
solidifying U جامد کردن یا شدن
solidify U جامد کردن یا شدن
adamant U جسم جامد و سخت
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
solids U ماده جامد سفت
solids press down U اجسام جامد سوی
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
three-dimensional U و بنابراین به نظر جامد می آید
restrictor U لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
solid-state laser U لیزر حالت جامد [فیزیک]
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
cartridges U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
cartridge U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
accumbency U تکیه
atonic U بی تکیه
emphasis U تکیه
reliance U تکیه
leanings U تکیه
leaning U تکیه
enclitic U بی تکیه
unaccented U بی تکیه
recumbency U تکیه
accenting U تکیه
lolling U لم تکیه
loll U لم تکیه
accented U تکیه
accent U تکیه
lolled U لم تکیه
accents U تکیه
lolls U لم تکیه
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
bridge seat U تکیه گاه
saddle bearer U تکیه گاه
boilerplate U تکیه کلام
backrest U تکیه گاه
arm rest U تکیه گاه
catch-phrases U تکیه کلام
accentual U تکیه دار
counterfort U دیوار تکیه
to lean on a reed U تکیه بر اب کردن
catch-phrase U تکیه کلام
to base one self U تکیه کردن
support bearing U تکیه گاه
maulstick U تکیه دست
mahlstick U تکیه دست
heel rest تکیه گاه
point of support U تکیه گاه
postpositive U الحاقی و بی تکیه
slump over U تکیه زدن
support roller U تکیه گاه
to throw oneself on U تکیه کردن بر
stayed U تکیه مهار
propping U تکیه گاه
insisting U تکیه کردن بر
insisted U تکیه کردن بر
insist U تکیه کردن بر
support U تکیه گاه
relying U تکیه کردن
rely U تکیه کردن
relies U تکیه کردن
propped U تکیه گاه
fulcrum U تکیه گاه
recline U تکیه کردن
lean U تکیه کردن
bolster U تکیه دادن
prop U تکیه گاه
stay U تکیه مهار
lean U تکیه زدن
bolstered U تکیه دادن
leaned U تکیه کردن
reclines U تکیه کردن
reclined U تکیه کردن
relied U تکیه کردن
leans U تکیه کردن
stand U تکیه گاه
insists U تکیه کردن بر
rest U تکیه دادن
anchoring U تکیه گاه
anchorage U تکیه گاه
anchor U تکیه گاه
rests U تکیه دادن
rest U تکیه گاه
rests U تکیه گاه
leaned U تکیه زدن
bolsters U تکیه دادن
bearing U تکیه گاه
anchors U تکیه گاه
anchorages U تکیه گاه
leans U تکیه زدن
simple support U تکیه گاه ساده
free support U تکیه گاه ازاد
hinged support U تکیه گاه مفصلی
lateral support U تکیه گاه کناری
lateral support U تکیه گاه جانبی
indirect support U تکیه گاه بی واسطه
support pression U فشار تکیه گاه
slogan U تکیه کلام شعار
armpits U تکیه گاه ارنج
armpit U تکیه گاه ارنج
support U تکیه گاه پایه
accentuated U با تکیه تلفظ کردن
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
seat bars U میلههای تکیه گاه
accentuates U با تکیه تلفظ کردن
accumbent U تکیه کننده سرغذا
accentuating U با تکیه تلفظ کردن
restraining support U تکیه گاه گیردار
accentuate U با تکیه تلفظ کردن
perceptual anchorage U تکیه گاه ادراکی
movable support U تکیه گاه متحرک
support conditions U شرایط تکیه گاهی
slogans U تکیه کلام شعار
rest U تکیه گاه استراحت
arch abutment U تکیه گاه قوس
leaned U تکیه دادن بطرف
journals U تکیه گاه اصلی
bearing plate U صفحه تکیه گاه
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
bearing stress U تنش تکیه گاهی
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
leans U تکیه دادن بطرف
to lean against the wall U به دیوار تکیه دادن
abutment U تکیه گاه نیمپایه
to lean out of the window U به پنجره تکیه دادن
to lean against something U تکیه زدن به چیزی
rests U تکیه گاه استراحت
accumbent U تکیه دار خوابیده
bearing width U عرض تکیه گاه
bench wall U دیوار تکیه گاه
journal U تکیه گاه اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com