Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
assault waves
U
امواج هجومی نفرات و وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
supplemented
U
تکمیل کننده اضافی
supplementing
U
تکمیل کننده اضافی
supplements
U
تکمیل کننده اضافی
supplement
U
تکمیل کننده اضافی
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
back-up
U
تقویت کردن تقویتی
back up
U
تقویت کردن تقویتی
restaging
U
جابجا کردن سوارکردن نفرات
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
complements
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
U
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
spares
U
اقلام اضافی وسایل یدکی
transferring
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
maintenance float
U
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
entrusts
U
واگذار کردن تفویض کردن
give over
U
ترک کردن واگذار کردن
entrusting
U
واگذار کردن تفویض کردن
entrust
U
واگذار کردن تفویض کردن
to deliver over
U
واگذار کردن
relegating
U
واگذار کردن
relegates
U
واگذار کردن
assigning
U
واگذار کردن
ceding
U
واگذار کردن
cedes
U
واگذار کردن
relegated
U
واگذار کردن
releases
U
واگذار کردن
allocations
U
واگذار کردن
to make over
U
واگذار کردن
giving
U
واگذار کردن
gives
U
واگذار کردن
transfer
U
واگذار کردن
give
U
واگذار کردن
release
U
واگذار کردن
relegate
U
واگذار کردن
assigned
U
واگذار کردن
allocation
U
واگذار کردن
assign
U
واگذار کردن
authorisations
U
واگذار کردن
surrenders
U
واگذار کردن
transferring
U
واگذار کردن
released
U
واگذار کردن
transfers
U
واگذار کردن
surrendered
U
واگذار کردن
authorization
U
واگذار کردن
cede
U
واگذار کردن
surrender
U
واگذار کردن
infeoff
U
واگذار کردن
assigns
U
واگذار کردن
to turn over
U
واگذار کردن
conceded
U
واگذار کردن
entrusting
U
واگذار کردن
concede
U
واگذار کردن
concedes
U
واگذار کردن
conceding
U
واگذار کردن
abdicate
U
واگذار کردن
entrust
U
واگذار کردن
abdicated
U
واگذار کردن
assignments
U
واگذار کردن
entrusts
U
واگذار کردن
remise
U
واگذار کردن
demise
U
واگذار کردن
abdicating
U
واگذار کردن
assignment
U
واگذار کردن
abdicates
U
واگذار کردن
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
bequeaths
U
بکسی واگذار کردن
bequeath
U
بکسی واگذار کردن
bequeathed
U
بکسی واگذار کردن
bequeathing
U
بکسی واگذار کردن
assignment of tasks
U
واگذار کردن وفایف
reallocation
U
مجددا واگذار کردن
implements
U
اجراء کردن تکمیل کردن
implement
U
اجراء کردن تکمیل کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
implemented
U
اجراء کردن تکمیل کردن
implementing
U
اجراء کردن تکمیل کردن
to sell out
U
بدیگری واگذار کردن ورفتن
quitclaim
U
چشم پوشیدن از واگذار کردن
deeds
U
سند باقباله واگذار کردن
deed
U
سند باقباله واگذار کردن
vest a property in someone
U
ملکی را به کسی واگذار کردن
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
to bargain a way
U
درازای چیزی واگذار کردن
completed
U
تکمیل کردن
to eke out
U
تکمیل کردن
put ineffect
U
تکمیل کردن
back-up
U
تکمیل کردن
put inpractice
U
تکمیل کردن
supplying
U
تکمیل کردن
put into effect
U
تکمیل کردن
perfects
U
تکمیل کردن
perfected
U
تکمیل کردن
perfect
U
تکمیل کردن
finish
U
تکمیل کردن
finishes
U
تکمیل کردن
fill out
U
تکمیل کردن
fill up
U
تکمیل کردن
make up
U
تکمیل کردن
complete
U
تکمیل کردن
supplied
U
تکمیل کردن
make something happen
U
تکمیل کردن
carry into effect
U
تکمیل کردن
supply
U
تکمیل کردن
perfecting
U
تکمیل کردن
back up
U
تکمیل کردن
fulfills
U
تکمیل کردن
augment
U
تکمیل کردن
supplementing
U
تکمیل کردن
augmented
U
تکمیل کردن
augmenting
U
تکمیل کردن
augments
U
تکمیل کردن
supplemented
U
تکمیل کردن
supplement
U
تکمیل کردن
fulfil
U
تکمیل کردن
fulfilled
U
تکمیل کردن
to post up
U
تکمیل کردن
fulfils
U
تکمیل کردن
supplements
U
تکمیل کردن
implement
U
تکمیل کردن
carry ineffect
U
تکمیل کردن
actualize
U
تکمیل کردن
completing
U
تکمیل کردن
carry out
U
تکمیل کردن
fulfill
U
تکمیل کردن
fulfilling
U
تکمیل کردن
roundest
U
تکمیل کردن
completes
U
تکمیل کردن
to top off
U
تکمیل کردن
actualise
[British]
U
تکمیل کردن
round
U
تکمیل کردن
submitting
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation
U
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submits
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
to give place to
U
جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
supplemented
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
matures
U
واجب الادا تکمیل کردن
to fill out
U
تکمیل کردن توسعه دادن
supply
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
mature
U
واجب الادا تکمیل کردن
supplied
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying
U
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplementing
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplement
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements
U
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pick up
U
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
overcharged
U
اضافی هزینه کردن
overcharge
U
اضافی هزینه کردن
overcharges
U
اضافی هزینه کردن
overcharging
U
اضافی هزینه کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com