Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loose
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unmarked
U
مهاجم مهارنشده
posts
U
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted
U
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post-
U
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post
U
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
linemate
U
مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
target bow
U
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
to lead a
U
سرگردان کردن
jointer
U
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
roil
U
مخلوط کردن سرگردان شدن
cutoff block
U
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
false start
U
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
tight end
U
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
false starts
U
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
to feel any one's pulse
U
کمان کردن
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
to bend or draw the bow
U
کمان را چله کردن
string
U
مربی خم کردن کمان و بستن زه
bowing
U
کمان کمان هدفگیری
bows
U
کمان کمان هدفگیری
bowed
U
کمان کمان هدفگیری
bow
U
کمان کمان هدفگیری
infeoff
U
صاحب ملک کردن
timber hitch
U
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
rainbow border
U
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
strafed
U
سرگردان
dp
U
سرگردان
strafe
U
سرگردان
wandering
U
سرگردان
mazed
U
سرگردان
adrift
U
سرگردان
erratic
U
سرگردان
wanderings
U
سرگردان
strafes
U
سرگردان
vortex
U
سرگردان
straggler
U
سرگردان
runabouts
U
سرگردان
strays
U
سرگردان
discursive
U
سرگردان
runabout
U
سرگردان
astray
U
سرگردان
stragglers
U
سرگردان
gadabout
U
سرگردان
forlorn
U
سرگردان
stray
U
سرگردان
vortexes
U
سرگردان
straying
U
سرگردان
vortices
U
سرگردان
wanderer
U
سرگردان
strayed
U
سرگردان
forwarded
U
مهاجم
close attack
U
سه مهاجم
attackers
U
مهاجم
forward
U
مهاجم
raider
U
مهاجم
raiders
U
مهاجم
attacking
[style of play, player]
<adj.>
U
مهاجم
attacker
U
مهاجم
offensive
<adj.>
U
مهاجم
strikers
U
مهاجم
striker
U
مهاجم
infestant
U
مهاجم
postman
U
مهاجم
invader
U
مهاجم
aggressors
U
مهاجم
frontcourt man
U
مهاجم
offensives
U
مهاجم
aggressor
U
مهاجم
invaders
U
مهاجم
postmen
U
مهاجم
to be
[left]
stranded
U
سرگردان شدن
strays
U
گم شده یا سرگردان .
straggling
U
سرگردان اواره
extravagate
U
سرگردان شدن
straying
U
گم شده یا سرگردان .
errant
U
سرگردان حادثه جو
stray
U
گم شده یا سرگردان .
straggles
U
سرگردان اواره
stray current
U
جریان سرگردان
straggled
U
سرگردان اواره
divagate
U
سرگردان شدن
straggle
U
سرگردان اواره
straggler
U
فراری سرگردان
to be on tenter hooks
U
سرگردان بودن
to be on tenters
U
سرگردان بودن
wander
U
سرگردان شدن
errantly
U
بطور سرگردان
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
wandered
U
سرگردان شدن
wanders
U
سرگردان بودن
stragglers
U
فراری سرگردان
wandered
U
سرگردان بودن
wanders
U
سرگردان شدن
eddy current
U
جریان سرگردان
to be in a quandery
U
سرگردان یامتحیرشدن
wander
U
سرگردان بودن
derelict
U
ناو سرگردان
to go a
U
سرگردان شدن
breaking pass
U
پاس به مهاجم
dodgers
U
مهاجم گریزنده
dedger
U
مهاجم گریزنده
dodger
U
مهاجم گریزنده
third home
U
بازیگر مهاجم
aggressive
U
حمله ور مهاجم
aggressive
U
مهاجم پرپشتکار
trailer
U
پشتیبان مهاجم
trailers
U
پشتیبان مهاجم
flanker
U
مهاجم جناح
ghost signals
U
علایم راداری سرگردان
traipsed
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
U
سرگردان بودن ول گشتن
dodger
U
دور سرگردان جاخالی کن
dodgers
U
دور سرگردان جاخالی کن
traipse
U
سرگردان بودن ول گشتن
erratically
U
بطور سیاریا سرگردان
traipses
U
سرگردان بودن ول گشتن
invader
U
مهاجم حمله کننده
illegal procedure
U
خطای تیم مهاجم
invaders
U
مهاجم حمله کننده
flanker
U
بازیگر مهاجم در جناح
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
cough up
U
لو رفتن توپ مهاجم
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
awash
U
سرگردان بر روی امواج دریا
straggles
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggled
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
prop forward
U
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
cross buck
U
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
horses
U
بازیگران قوی تیم مهاجم
sacking
U
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
enfeoff
U
هبه کردن ملک صاحب ملک کردن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
direct free kick
U
مکث مهاجم برای فریفتن حریف
have an angle
U
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
inner
U
دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
chaining
U
اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
pass cut
U
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
beat-up
U
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine
U
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
beat up
U
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarines
U
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
foot sweep
U
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
submarine
U
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
power block
U
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
assault
U
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaulted
U
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults
U
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
weaves
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
U
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
fiddle bow
U
کمان
fiddlestick
U
کمان
arches
U
: کمان
arch
U
: کمان
spot
U
کمان
arch
U
کمان
spots
U
کمان
arch-
U
: کمان
arc
U
کمان
arches
U
کمان
arcs
U
کمان
sagittarius
U
کمان
sagittarii
U
کمان
arch-
U
کمان
bow
U
کمان
bowstring
U
زه کمان
bowing
U
کمان
bowed
U
کمان
bows
U
کمان
spasur
U
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
bows
U
تعظیم کمان
cant
U
کج گرفتن کمان
faces
U
شکم کمان
bowed
U
کمان شکاری
bowing
U
تعظیم کمان
archer
U
تیرانداز با کمان
archers
U
تیرانداز با کمان
bowing
U
کمان شکاری
bowyer
U
کمان ساز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com