English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unplayable U توپ خارج ازدسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discommon U ازدسترس عموم بیرون اوردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
outside U خارج
off side U خارج از خط
per U خارج از
outside U در خارج
abroad U خارج
non-combatant U خارج از صف
outsides U خارج
outsides U در خارج
aroint U خارج شو
non combatant U خارج از صف
non-combatants U خارج از صف
off U خارج از
external U خارج
out of U خارج از
externally U از خارج
forth of U خارج از
out [of] <adv.> U خارج [از]
externals U خارج
out of tune U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
out U خارج
out-of- U خارج از
outed U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out- U خارج
endarch U متشکل در خارج
extraneous U خارج از قلمروچیزی
alfresco U خارج از منزل
irrelevant U خارج از موضوع
ouyby U خارج از دور از
abaxile U خارج از مرکز
anieoro U از داخل به خارج
acentric U خارج از مرکز
begone U خارج شو عزیمت کن
issues U خارج شدن
issued U خارج شدن
quotient U خارج قسمت
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
blow out U به خارج دمیدن
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
out U خارج از حدود
issue U خارج شدن
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
quotients U خارج قسمت
out U خارج بیرون
popping U خارج شدن
out of U در خارج بواسطه
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
to fall out U خارج شدن
To fall out. U از صف خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
without U بطرف خارج
off season U خارج از فصل
outdoors U خارج از منزل
to rule out U خارج کردن
to pass off U خارج شدن
overseas U خارج ازکشور
out-of- U در خارج بواسطه
submultiple U خارج قسمت
abroad خارج از کشور
tort U خارج از قرارداد
oversea U خارج از کشور
over the side U خارج از ناو
outbound U مربوط به خارج
torts U خارج از قرارداد
phase out U خارج کردن
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
off key خارج از مایه
unship U خارج کردن
standaway U خارج از بدن
soto uke U دفاع از خارج
nonsense U خارج از منطق
off duty U خارج از خدمت
off duty U خارج از نگهبانی
outbound U خارج ازمحدوده
extraterritorial U خارج الارضی
off center U خارج از مرکز
exterritorial U خارج الملکتی
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
expulse U خارج کردن
foreign market U بازار خارج
extra regular U خارج ازقاعده
extra-marital U خارج از زناشویی
from outside U از خارج [از شهر]
from out of town U از خارج [از شهر]
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
emigration U مهاجرت به خارج
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
out of question U خارج از موضوع
extravascular U خارج رگی
not to the point U خارج از موضوع
extramundane U خارج دنیایی
extramarital U خارج از زناشویی
extramarital U خارج ازدواجی
fescennine U خارج ازاخلاق
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
neither here nor there U خارج ازموضوع
void U خارج شدن
extragalactic U خارج کهکشانی
extracellular U خارج سلولی
extra spectral U خارج طیفی
extrauterine U خارج رحمی
emissive U خارج شونده
bring out U خارج کردن
double out U 081 خارج
out of action U خارج ازنبرد
discharges U خارج کردن
out of doors U خارج ازمنزل
out of door U خارج ازمنزل
out of line U خارج از خط جبهه
inaccessible U خارج از دسترس
discharge U خارج کردن
out of phase U خارج از فاز
out of proportion U خارج از اندازه
cross country U خارج از جاده
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
outbye U خارج از دور از
egress U خارج شدن
outside U به سمت خارج
away U دوراز خارج
from the outside U از خارج [از جایی]
outsides U به سمت خارج
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
superempirical U خارج از جهان مادی
lie on the table U از دستور خارج شدن
derailment U از خط خارج شدن ترن
disarmed U از ضامن خارج کردن
belching U بازور خارج شدن
belch U بازور خارج شدن
transfinite U خارج ازاعداد محدود
exurbanite U ساکن خارج شهر
disarm U از ضامن خارج کردن
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
step out U از محلی خارج شدن
rations U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
greshams law U را از جریان خارج میکند
to put out of court U از دستور خارج کردن
belches U بازور خارج شدن
belched U بازور خارج شدن
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
thrower in U پرتابگر خارج از زمین
tabling U از دستور خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
misifit U لباس خارج از اندازه
indelicate language U سخن خارج از نزاکت
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
table U از دستور خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
derailments U از خط خارج شدن ترن
ration U خارج قسمت سهمیه
outcaste U شخص خارج ازمذهب
outside grasp U گرفتن میله از خارج
on side U در داخل خط خارج نشده
outwards U بطرف خارج بیرونی
outwork U سفارش به خارج از شرکت
outworker U کارگر خارج ازخانه
ablate U بریدن و خارج کردن
anomalous U خارج از رسم بیمورد
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
eversion U پیچش کف پا به طرف خارج
outre U خارج از حدود معمولی
outrange U خارج ازتیررس بودن
outbound cargo U بار خارج از کشور
bow out U باتعظیم خارج شدن
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
dead ball U توپ خارج ازبازی
decivilize U از تمدن خارج کردن
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
out of action U از نبرد خارج شده
disseise U ازتصرف خارج کردن
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
expectorate U ازشش خارج کردن
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com