English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high tension generation U تولید فشار قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bilge blocks U قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
impluse voltage generation U تولید فشار ضربهای
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
Other Matches
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
water pressure U فشار اب
back iron U بن فشار
zipping U فشار
back pressure U پی فشار
isopiestic U هم فشار
isobare U هم فشار
line of thrust U خط فشار
compression U فشار
pressuring U فشار
strokes U فشار با پا
stroked U فشار با پا
stroke U فشار با پا
stressing U فشار
violence U فشار
stresses U فشار
stress U فشار
pressure curve U خم فشار
pressor U فشار زا
zip U فشار
zipped U فشار
zips U فشار
stroking U فشار با پا
sense of pressure U حس فشار
bunt U فشار با سر
barometric pressure U فشار جو
impacts U فشار
impact U فشار
total pressure U فشار کل
pressure sense U حس فشار
constraint U فشار
pressure U فشار
strain U فشار
strains U فشار
tensions U فشار
pushes U فشار
pressing U فشار
ice push U فشار یخ
isobars U تک فشار
isobar U هم فشار
thrusting U فشار
press U فشار
isobar U تک فشار
thrust U فشار
exertions U فشار
presses U فشار
exertion U فشار
brunt U فشار
growing pains U فشار
isobars U هم فشار
hydraulic pressure U فشار اب
fantod U فشار
distraint U فشار
thrusts U فشار
pressure vessel U فشار
weight U فشار
atmosphere U فشار جو
low pressure U فشار کم
atmospheres U فشار جو
atmospheric pressure U فشار جو
pressures U فشار
tension U فشار
pressured U فشار
push U فشار
pushed U فشار
progeniture U تولید
production technique U فن تولید
production rule U تولید
genesis U تولید
assembly line U خط تولید
assembly lines U خط تولید
aggregate output U تولید کل
production lines U خط تولید
articulation U تولید
production line U خط تولید
turn out U تولید
productions U تولید
total product U تولید کل
total output U تولید کل
assembly U تولید
output U تولید
outputs U تولید
low productivity U تولید کم
product U تولید
products U تولید
production U تولید
manufactures U تولید
manufactured U تولید
manufacture U تولید
generations U تولید
generation U تولید
fabrication U تولید
overpressure U فشار بیش از حد
hustle U فشار زور
hustle U فشار دادن
low voltage line U خط فشار ضعیف
hustled U فشار زور
hustles U فشار دادن
hustles U فشار زور
low tension U فشار ضعیف
pressured U فشار هوا
low tension magneto U مگنت کم فشار
low voltage U فشار ضعیف
overlaid U فشار اوردن
partial pressure U فشار جزیی
partial pressure U فشار جزئی
hustling U فشار زور
overvoltage U ازدیاد فشار
thrusting U ضربت فشار
overvoltage U فشار زیاد
hustling U فشار دادن
pushing U فشار دادن
pressure U فشار هوا
incompressible U فشار ناپذیر
pinches U فشار دادن
molding pressure U فشار پرس
thrusts U فشار محوری
measuring voltage U فشار سنجش
molding pressure U فشار قالب
thrusting U فشار محوری
thrust U ضربت فشار
thrust U فشار محوری
blood pressure U فشار خون
pressure group U گروه فشار
thrusts U ضربت فشار
increase of pressure U افزایش فشار
inclined compression U فشار مایل
osmotic pressure U فشار اسمزی
high-tension U فشار قوی
manifold pressure U فشار گازگاه
intake pressure U فشار ورودی
pressure groups U گروه فشار
manometer U فشار سنج
hustled U فشار دادن
pressure of speech U فشار تکلم
pressure hull U بدنه ضد فشار
forcing U فشار دادن
forces U فشار دادن
force U فشار دادن
pinch U فشار دادن
pressure head U ارتفاع فشار
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure face U سمت فشار
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
oppression U فشار افسردگی
pore pressure U فشار درونی
platten U اهن فشار
impluse voltage U فشار ضربهای
pusher U فشار دهنده
initial pressure U فشار ابتدایی
pushers U فشار دهنده
pressure surface U سطح فشار
pressure tendency U گرایش فشار
pressure transducer U مبدل فشار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com