English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overproduction U تولید اضافی یا بیش از حد بس فراوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surplus production U تولید اضافی
sound U کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sounded U کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
soundest U کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sounds U کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
procreator U فراوری
productions U فراوری
production U فراوری
procreation U فراوری
mass production U بس فراوری
phaseout U توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
dropper U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers U قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges U نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
additional U اضافی
excess U اضافی
plus U اضافی
excesses U اضافی
relative U اضافی
paragogic U اضافی
overtime U اضافی
supplemantary U اضافی
supplementary U اضافی
surplusage U اضافی
extensions U اضافی
accessing U اضافی
accesses U اضافی
accessed U اضافی
extension U اضافی
supernumerary U اضافی
access U اضافی
overflows U اضافی
redundant U اضافی
overflowed U اضافی
overflow U اضافی
de trop U اضافی
unduly U اضافی
surplus U اضافی
floating U اضافی
surpluses U اضافی
accessional U اضافی
poundage U هزینه اضافی
surcharges U مالیات اضافی
beauty sleep U خواب اضافی
further U اضافی زائد
extra current U جریان اضافی
surcharges U نرخ اضافی
postiche U متن اضافی
surplus stock U موجودی اضافی
climbing lane U خط اضافی در سر بالایی
spill water U ابهای اضافی
sunk cost U هزینههای اضافی
flab U گوشت اضافی
redundant equation U معادله اضافی
adduct U ترکیب اضافی
supplementary costs U هزینههای اضافی
surplus material U ماده اضافی
overvoltage U ولتاژ اضافی
surplus value U ارزش اضافی
sudden death U وقت اضافی
extra premium U پاداش اضافی
excess stock U مواد اضافی
surcharge U مالیات اضافی
excess reserves U ذخائر اضافی
excess profit U سود اضافی
excess price U قیمت اضافی
excess pressure U فشار اضافی
excess load U بار اضافی
furthers U اضافی زائد
excess capacity U فرفیت اضافی
end cell U پیل اضافی
regulating cell U پیل اضافی
the intercalary month U ماه اضافی
days of grace U مهلت اضافی
surplus water U ابهای اضافی
excess length U طول اضافی
extra time U وقت اضافی
extra period U وقت اضافی
extra equipment U تجهیزات اضافی
furthered U اضافی زائد
extra duty U خدمت اضافی
bonuses U پرداخت اضافی
extra cost U هزینه اضافی
bonus U پرداخت اضافی
furthering U اضافی زائد
surcharges U هزینه اضافی
surcharge U نرخ اضافی
excess supply U عرضه اضافی
surcharge U هزینه اضافی
aditional service U سرویس اضافی
additional score U نمره اضافی
over- U گذشته اضافی
overloaded U بار اضافی
auxiliary work U کارهای اضافی
overloads U بار اضافی
overcharged U هزینه اضافی
shootoff U مسابقه اضافی
overestimation U براورد اضافی
adscript U یادداشت اضافی
padding U متن اضافی
intercalary U اضافی افزوده
overcharges U هزینه اضافی
additional <adj.> U مکمل اضافی
an a.chapter U یک باب اضافی
overtime U ساعات اضافی
overtime U وقت اضافی
ancillary equipment U تجهیزات اضافی
overhand knot U گره اضافی
overhead costs U هزینههای اضافی
slip sheet U صفحه اضافی
superimposed U اتش اضافی
incremental cost U هزینه اضافی
overload U بار اضافی
surtax U مالیات اضافی
overcharging U هزینه اضافی
sudden-death U وقت اضافی
boostes pump U پمپ اضافی
over U گذشته اضافی
barrages U وقت اضافی
barrage U وقت اضافی
addition record U رکورد اضافی
overirrigation U ابیاری اضافی
additional outlet آبگیر اضافی
additional charges U خرجهای اضافی
overcharge U هزینه اضافی
additional charges U اتهامات اضافی
overpayment U پرداخت اضافی
supplementary U اضافی مکمل
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
supplement U تکمیل کننده اضافی
additionally U بطور اضافی یا زائد
supplementing U تکمیل کننده اضافی
overcharging U اضافی هزینه کردن
terret or rit U حلقه یراق اضافی
supplements U تکمیل کننده اضافی
extra- U فوق العاده اضافی
extra U فوق العاده اضافی
extras U فوق العاده اضافی
supplemented U تکمیل کننده اضافی
overcharges U اضافی هزینه کردن
addition U اسم اضافی ضمیمه
supplementary U موضع تکمیلی اضافی
surplus U اقلام اضافی و مازاد
overcharge U اضافی هزینه کردن
supertax U مالیات بر درامد اضافی
overflow U ابهای اضافی لبریزی
overflowed U ابهای اضافی لبریزی
overflows U ابهای اضافی لبریزی
surpluses U اقلام اضافی و مازاد
shootoff U مسابقه اضافی تیراندازی
plussage U سرامد مقدار اضافی
cumulative evidence U قرائن یا مدارک اضافی
additions U اسم اضافی ضمیمه
bonus U پرتاب پنالتی اضافی
margins U زمان یا فضای اضافی
margin U زمان یا فضای اضافی
bonuses U پرتاب پنالتی اضافی
overcharged U اضافی هزینه کردن
surtax U مالیات بر درامد اضافی
accrued expenditures هزینه های اضافی
plusage U سرامد مقدار اضافی
sudden victory U پیروزی در وقت اضافی
extra expenses U هزینه های اضافی
incremental cost U هزینه های اضافی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com