Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rebirth
U
تولد دوباره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aborning
U
در بدو تولد در حال تولد
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
geniture
U
تولد
births
U
تولد
birth
U
تولد
postnatal
U
پس از تولد
birth certificate
U
گواهی تولد
birth cry
U
اوای تولد
regeneracy
U
تولد تازه
place of birth
U
محل تولد
nascent
U
درحال تولد
antenatals
U
پیش از تولد
antenatal
U
پیش از تولد
prenatal
U
پیش از تولد
birth trauma
U
ضربه تولد
birthdays
U
جشن تولد
birthday
U
جشن تولد
date of birth
U
تاریخ تولد
birth injury
U
اسیب تولد
nee
U
تولد یافته
getting
U
زایش تولد
regeneration
U
تولد تازه
Nativity
U
تولد عیسی
birthday cake
U
کیک تولد
rebirth
U
تولد تازه
gets
U
زایش تولد
the birth of a nation
U
تولد یک ملت
get
U
زایش تولد
nascency
U
نوفهوری و اغازی تولد
antenatals
U
مربوط به قبل از تولد
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
reborn
U
تولد تازه یافته
postnatal
U
وابسته به بعد از تولد
antenatal
U
مربوط به قبل از تولد
redivivus
U
تولد تازه یافته
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
newborn
U
تازه تولد شده
nascence
U
نوفهوری و اغازی تولد
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
Yuletide
U
ایام عید تولد عیسی
precocial
U
دارای استقلال ازهنگام تولد
viability
U
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
new born
U
زاییده شده تازه تولد یافته
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
birthright
U
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
palingenesis
U
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
lord of misrule
U
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Their birthdays are four days apart.
U
روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
on more
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
revet
U
دوباره
anew
U
دوباره
de novo
U
دوباره
afresh
U
دوباره
bis
U
دوباره
again
U
دوباره
refill
U
دوباره پرکردن
re-run
U
دوباره دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
refill
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
regorge
U
دوباره فروبردن
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
refilled
U
دوباره پرکردن
re-running
U
دوباره دویدن
reelect
U
دوباره گزیدن
remake
U
دوباره سازی
refillable
U
دوباره پر کردنی
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
refilling
U
دوباره پرکردن
refills
U
دوباره پر کردن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
refilling
U
دوباره پر کردن
recurring
U
دوباره فاهرشونده
remakes
U
دوباره سازی
re-runs
U
دوباره دویدن
refreshingly
U
دوباره سازی
repeated test
U
ازمون دوباره
repass
U
دوباره عبورکردن
resorb
U
دوباره بعلیدن
resorption
U
بلع دوباره
restart
U
شروع دوباره
resurge
U
دوباره برخاستن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
rewrite
U
دوباره نویسی
rejoins
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
repullulate
U
دوباره درامدن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
refresh
U
دوباره پر کردن
refreshing
U
دوباره سازی
reconstruction
U
دوباره سازی
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
replenishment
U
دوباره پرکردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rejoin
U
دوباره پیوستن به
twice born
U
دوباره زاد
rehear
U
دوباره شنیدن
rewrote
U
دوباره نویسی
rewrote
U
دوباره نوشتن
rewritten
U
دوباره نویسی
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewriting
U
دوباره نویسی
rewriting
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
rewrites
U
دوباره نوشتن
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
to come again
U
دوباره امدن
second check
U
بررسی دوباره
reinvest
U
دوباره گماشتن
retransmit
U
دوباره فرستادن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
revest
U
دوباره گماشتن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
rewake
U
دوباره برانگیختن
rewriter
U
دوباره نویس
rewrite
U
دوباره نوشتن
reproduction
U
تولید دوباره
render
U
دوباره دادن
re fuse
U
دوباره گداختن
readjust
U
دوباره تعدیل
readjusted
U
دوباره تعدیل
readjusting
U
دوباره تعدیل
readjusts
U
دوباره تعدیل
rework
U
دوباره ورزیدن
rallied
U
دوباره بکارانداختن
rallies
U
دوباره بکارانداختن
rally
U
دوباره بکارانداختن
plerosis
U
دوباره پرشدن
reworking
U
دوباره ورزیدن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
refloated
U
دوباره به اب انداختن
refloating
U
دوباره به اب انداختن
refloats
U
دوباره به اب انداختن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
retaking
U
دوباره گرفتن
reworked
U
دوباره ورزیدن
repeats
U
دوباره ساختن
resell
U
دوباره فروختن
rendered
U
دوباره دادن
renders
U
دوباره دادن
refills
U
دوباره پرکردن
encore
U
دوباره بنوازید
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
encores
U
دوباره بنوازید
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
once more
U
دوباره باردیگر
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
reworks
U
دوباره ورزیدن
repeat
U
دوباره گفتن
repeat
U
دوباره ساختن
repeats
U
دوباره گفتن
reconstructions
U
دوباره سازی
fox message
U
پیام دوباره
recoat
U
دوباره اندودن
re edify
U
دوباره ساختن
retake
U
دوباره گرفتن
reedify
U
دوباره ساختن
reselling
U
دوباره فروختن
reinstated
U
دوباره گماشتن
resells
U
دوباره فروختن
resold
U
دوباره فروختن
reenagement
U
استخدام دوباره
reassembling
U
دوباره سوارکردن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
reinstate
U
دوباره گماشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com