English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
program stop U توقف برنامه
programming U برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
management U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
rural planning U برنامه ریزی روستائی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
dietetics U برنامه ریزی غذایی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
develop U برنامه ریزی و تولید
develops U برنامه ریزی و تولید
timing U برنامه ریزی زمانی
state planning U برنامه ریزی دولتی
programming methods U روشهای برنامه ریزی
development planning U برنامه ریزی توسعه
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
national planning U برنامه ریزی ملی
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
ex ante U برنامه ریزی شده
financial planning U برنامه ریزی مالی
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
programs U برنامه ریزی کردن
macroplanning U برنامه ریزی کلان
linear programming U برنامه ریزی خطی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
curriculum development U برنامه ریزی درسی
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
production planning U برنامه ریزی تولید
plans U برنامه ریزی کردن
planning cycle U دوره برنامه ریزی
planning horizon U افق برنامه ریزی
planning horizon U مدت برنامه ریزی
planning model U الگوی برنامه ریزی
planning principles U اصول برنامه ریزی
planning system U نظام برنامه ریزی
program U برنامه ریزی کردن
product planning U برنامه ریزی محصولات
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
programmed U برنامه ریزی شده
population planning U برنامه ریزی جمعیت
plan U برنامه ریزی کردن
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
family planning U برنامه ریزی خانواده
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
schedules U برنامه ریزی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
schedule U برنامه ریزی کردن
overall planning U برنامه ریزی کلی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
breakpoint U حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
setting up U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
set U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
breaks U عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
termination U توقف ناگهانی برنامه در حال اجرا به علت خروجی برق
break U عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
tabbing U حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
regional breakpoint U نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
holing U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holed U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
programmer U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
blow-ups U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
facsimile U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com