Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
glass wool
U
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non conducting
U
عایق گرما
adiabatic
U
عایق گرما
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
pattern
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
baseboard
U
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
thermostat
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
turret motife
U
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
floc
U
کلالهای ازرشتههای فریف
insulation
U
عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
fascicule
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus
U
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
bulk density
U
چگالی تودهای
mass movement
U
جنبش تودهای
mass polymerization
U
بسپارش تودهای
mass storage
U
انبارش تودهای
bulk polymerization
U
بسپارش تودهای
insulator
U
عایق کننده روکش عایق
insulators
U
جسم عایق ماده عایق
insulators
U
عایق کننده روکش عایق
insulator
U
جسم عایق ماده عایق
lumpy
U
کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest
U
کلفت ناهنجار تودهای
lumpier
U
کلفت ناهنجار تودهای
insulated instrument transformer
U
ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
advection
U
حرکت افقی تودهای ازهوا دراثرتغییردرجهء حرارت
bungee
U
ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
insulation strength
U
استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
vitreous
U
شیشهای
vitric
U
شیشهای
vitriform
U
شیشهای
glazing
U
شیشهای
glassy
U
شیشهای
hyaloid
U
شیشهای
glass rule
U
خط کش شیشهای
amorphous
U
شیشهای
galssy
U
شیشهای
marble
U
گلوله شیشهای
semivitrified
U
نیم شیشهای
shellac
U
لاک شیشهای
hyaloid membrane
U
شامهء شیشهای
glass eye
U
چشم شیشهای
glassiness
U
خاصیت شیشهای
galss transition
U
تبدیل شیشهای
louvred
U
دریاپنجرهچوبی-شیشهای
solar house
U
گلخانه شیشهای
vitreosity
U
خاصیت شیشهای
glass bulb
U
حباب شیشهای
gamma transition
U
تبدیل شیشهای
glass electrode
U
الکترود شیشهای
glass jaw
U
ارواره شیشهای
glassy transition
U
تبدیل شیشهای
glass rod
U
میله شیشهای
blindworm
U
مار شیشهای
glass tube
U
لوله شیشهای
glass vessels
U
فروف شیشهای
vitreus state
U
حالت شیشهای
marbles
U
گلوله شیشهای
semivitrified
U
نیمه شیشهای
glassy state
U
حالت شیشهای
glass
U
الت شیشهای
the vitreoud humour
U
ابگونه شیشهای
glazing coat
U
روکش شیشهای
slow worm
U
مار شیشهای
glass transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
hyalitis
U
اماس رطوبت شیشهای
glass type tube
U
لامپ الکترونی شیشهای
vitreous enamel coating
U
روکش لعاب شیشهای
gamma transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
glasy trainsition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
t.g
U
دمای تبدیل شیشهای
vitrify
U
شیشهای کردن یا شدن زینترن
salvers
U
سینی پایه دار شیشهای
salver
U
سینی پایه دار شیشهای
pseudoscope
U
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
intravitreous
U
واقع در درون رطوبت شیشهای
glass separator
U
میان گیر شیشهای باتری
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
fogging
U
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
meniscus
U
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
liquid crystal displays
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal display
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
radiation of heat
U
گرما
heats
U
گرما
heat
U
گرما
cauma
U
گرما
isotherm
U
خط هم گرما
astrodome
U
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
calorification
U
پیدایش گرما
thermosphere
U
گرما سپهر
thermosphere
U
گرما کره
pyromagnetic
U
گرما- مغناطیس
pyro electricity
U
گرما برق
thermo electricity
U
گرما برق
heat absorbing
U
جذب گرما
heat exchange
U
تبادل گرما
thermoelectric
U
گرما برقی
heat flow
U
جریان گرما
heat flux
U
شار گرما
melted
U
از گرما سوختن
thermomagnetic
U
گرما مغناطیس
temperature
U
درجه گرما
thermal unit
U
واحدسنجش گرما
thermal reservoir
U
منبع گرما
temperatures
U
درجه گرما
thermochemistry
U
گرما شیمی
thermal
U
مربوط به گرما
convection
U
انتقال گرما
btu
U
واحدبریتانیایی گرما
thermal effect
U
اثر گرما
thermal agitation voltage
U
اثر گرما
thermoelasticity
U
گرما کشسانی
heat loss
U
تلف گرما
intensity of heat
U
شدت گرما
thermometers
U
گرما سنج
radiators
U
گرما تاب
hot cabinet
U
قفسه گرما
radiators
U
گرما افکن
heat transmission
U
انتقال گرما
incalescence
U
گرما جویی
incalescent
U
گرما گرای
heat
U
گرما حرارت
thermal flux
U
شار گرما
I am absolutely baked.
U
از گرما پختم
cold is merely privative
U
گرما نیست
thermometer
U
گرما سنج
heats
U
گرما حرارت
radiator
U
گرما تاب
radiator
U
گرما افکن
heat transfer
U
انتقال گرما
heat radiation
U
تابش گرما
undwe the t. of
U
بعنوان
by way of
U
بعنوان
fehrenheit thermometer
U
گرما سنج فارنهایت
chinical t.
U
گرما سنج طبی
heat stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
temperature independent paranagnetism
U
پارامغناطیس گرما مستقل
hot shorteness
U
شکنندگی حاصل از گرما
heat-stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
swelters
U
از گرما بیحال شدن
cooling water thermometer
U
گرما سنج اب سرد
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
sweltered
U
از گرما بیحال شدن
swelter
U
از گرما بیحال شدن
calory
U
واحد سنجس گرما
mechanical equivalent of heat
U
هم ارز مکانیکی گرما
radiator
U
بیرون دهنده گرما
b.t.u.
U
واحد بریتانیایی گرما
heat transfer coefficient
U
ضریب انتقال گرما
baking enamel
U
لعاب دادن با گرما
resistant to heat
U
مقاوم در برابر گرما
heat fast paint
U
رنگ مقاوم گرما
british thermal unit
U
واحد بریتانیایی گرما
she cannot bear heat
U
تاب گرما رانمیاورد
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
radiators
U
بیرون دهنده گرما
calorie
U
واحد سنجس گرما
calories
U
واحد سنجس گرما
heat flux density
U
چگالی شار گرما
thermonuclear reaction
U
واکنش گرما- هستهای
thermoforming
U
شکل دادن با گرما
therm
U
واحد گرما حمام
therm
U
حمام عمومی گرما
therms
U
واحد گرما حمام
therms
U
حمام عمومی گرما
thermotropism
U
حساسیت نسبت به گرما
thermolytic
U
وابسته به تحلیل گرما
warmth
U
تعادل گرما ملایمت
thermotropic
U
علاقمند به گرما دماگرای
thermotaxis
U
تحرک در اثر گرما
to evolve heat
U
گرما بیرون دادن
to resist heat
U
تاب گرما اوردن
thermoelectric effect
U
اثر گرما- برق
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
under the plea of
U
بعنوان به بهانه
preparatorily
U
بعنوان تهیه
LCD
U
Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
waterproofs
U
عایق اب
non conductor
U
عایق
insulation
U
عایق
insulant
U
عایق
pawl
U
عایق
floor insulator
U
عایق کف
drag chain
U
عایق
waterproof
U
عایق اب
cloggy
U
عایق
impediment
U
عایق
impediments
U
عایق
insulator
U
عایق
waterproofed
U
عایق اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com