Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to call
U
توجه کسیراجلب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
tents
U
توجه کردن
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
attends
U
توجه کردن
welfare
U
توجه کردن
attending
U
توجه کردن
figure on
U
توجه کردن
to llok
U
توجه کردن
take care of
U
توجه کردن از
to watch over
U
توجه کردن
marks
U
توجه کردن
mark
U
توجه کردن
attend
U
توجه کردن
perpend
U
توجه کردن
to take keep
U
توجه کردن
tent
U
توجه کردن
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
distract
U
منحرف کردن توجه
focused
U
متمرکز کردن توجه
focussing
U
متمرکز کردن توجه
focus
U
متمرکز کردن توجه
attends
U
توجه یا رسیدگی کردن
focuses
U
متمرکز کردن توجه
attend
U
توجه یا رسیدگی کردن
focussed
U
متمرکز کردن توجه
focusses
U
متمرکز کردن توجه
to come in to notice
U
جلب توجه کردن
distracts
U
منحرف کردن توجه
attending
U
توجه یا رسیدگی کردن
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to turn a d. ear to
U
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
catch one's eye
<idiom>
U
توجه کسی را جلب کردن
feather one's nest
<idiom>
U
به علائق خود توجه کردن
to take notice
U
ملتفت بودن توجه کردن
to pay attention to something
[someone]
U
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
to court favour
U
توجه و التفات کسی را طلب کردن
assist
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
assisted
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
assisting
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
assists
U
حضور بهم رساندن توجه کردن
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
advert
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
adverts
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
note
U
توجه کردن ذکر کردن
to notice
U
توجه کردن
[ملاحضه کردن ]
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
notes
U
توجه کردن ذکر کردن
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
noting
U
توجه کردن ذکر کردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
audits
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
weighting
U
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
note
U
توجه
attention
U
توجه
notes
U
توجه
attentions
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
noting
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
turn to
U
توجه
regards
U
توجه
cared
U
توجه
re
U
با توجه به
re-
U
با توجه به
tendance
U
توجه
regarded
U
توجه
regard
U
توجه
NB
U
توجه!
keep
U
توجه
keeps
U
توجه
care
U
توجه
cares
U
توجه
attention to orders
U
توجه
mindfulness
U
توجه
remarks
U
توجه
attentiveness
U
توجه
adverence
U
توجه
remarking
U
توجه
advertence
U
توجه
advertency
U
توجه
attendances
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
heed
U
توجه
heeded
U
توجه
heeding
U
توجه
heeds
U
توجه
attendance
U
توجه
listlessly
U
بی توجه
listless
U
بی توجه
oblivious
U
بی توجه
heedfully
U
با توجه
heedfulness
U
توجه
remark
U
توجه
mindfully
U
با توجه
assiduity
U
توجه
remarked
U
توجه
observingly
U
از روی توجه
notices
U
توجه اطلاع
to drive at
U
توجه داشتن به
nota bene
U
توجه شود
noticing
U
توجه اطلاع
attention to orders
U
توجه کنید
intentness
U
سرگرمی توجه
focal point
U
کانون توجه
detraction
U
کاهش توجه
riding high
<idiom>
U
جالب توجه
polarity
U
توجه به قطب
polarities
U
توجه به قطب
wistfulness
U
توجه دقت
notice
U
توجه اطلاع
hypoprosexia
U
فقدان توجه
hypoprosessis
U
فقدان توجه
at nurse
U
در توجه دایه
noticed
U
توجه اطلاع
regard
U
رعایت توجه
nota bene
U
قابل توجه
span of attention
U
فراخنای توجه
introversion
U
توجه بدرون
unwitting
U
بی توجه بی هوش
devil may care
U
بی توجه به مقام
interest
U
توجه نظر
interests
U
توجه نظر
favours
U
توجه مرحمت
look after
U
توجه داشتن به
considerations
U
توجه تامل
considerations
U
توجه مراعات
favoured
U
طرف توجه
consideration
U
توجه تامل
striking
U
قابل توجه
unscrupulous
U
بی توجه به نیک و بد
attention deficit
U
کاستی توجه
attention span
U
فراخنای توجه
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
warning
U
توجه به خط ر ممکن
attention seeking
U
توجه طلب
liberal
U
جالب توجه
liberals
U
جالب توجه
attention getting
U
توجه طلب
strikingly
U
قابل توجه
remarkable
U
جالب توجه
remarkable
U
قابل توجه
consideration
U
توجه مراعات
noteworthy
U
قابل توجه
cautioning
U
توجه کنید
cautioning
U
اخطار توجه
see after
U
توجه داشتن به
substantial
U
قابل توجه
self care
U
توجه از خود
cautions
U
اخطار توجه
noticeable
U
قابل توجه
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
cautions
U
توجه کنید
field of attention
U
میدان توجه
wistfully
U
با دقت و توجه
notwithstanding
U
بدون توجه
favored
U
توجه مرحمت
safe keeping
U
حفافت توجه
favors
U
توجه مرحمت
cautioned
U
توجه کنید
caution
U
اخطار توجه
favour
U
توجه مرحمت
caution
U
توجه کنید
interesting
U
جالب توجه
favouring
U
توجه مرحمت
favor
U
توجه مرحمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com