Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
Baldenfreude
U
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
rest
U
دیگران
rests
U
دیگران
asides
U
جدااز دیگران
aside
U
جدااز دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
et al
U
مخفف و دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
reach
U
توانایی
skill
U
توانایی
faculties
U
توانایی
authority
U
توانایی
faculty
U
توانایی
credential
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
qualification
U
توانایی
expertise
U
توانایی
competence
U
توانایی
powers
U
توانایی
powering
U
توانایی
ability
U
توانایی
abilities
U
توانایی
means
U
توانایی
power
U
توانایی
powered
U
توانایی
reaching
U
توانایی
reaches
U
توانایی
reached
U
توانایی
ably
U
با توانایی
able-bodied
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
influencing
U
توانایی
influence
U
توانایی
influenced
U
توانایی
might
U
توانایی
strenght
U
توانایی
energies
U
توانایی
puissance
U
توانایی
potently
U
با توانایی
capability
U
توانایی
influences
U
توانایی
energy
U
توانایی
potence
U
توانایی
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
dummy
U
الت دست دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualized
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
feasibility
U
توانایی انجام
sentience
U
توانایی حسی
ability test
آزمون توانایی
non ability
U
عدم توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
reasoning ability
U
توانایی استدلال
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
risibility
U
توانایی خندیدن
strength
U
قوه توانایی
spatial ability
U
توانایی فضایی
capability
U
توانایی مقدورات
potency
U
توانایی نیرومندی
verbal ability
U
توانایی کلامی
special ability
U
توانایی اختصاصی
strengths
U
قوه توانایی
convertibility
U
توانایی تغییر
capacities
U
توانایی گنجایش
capacities
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
توانایی گنجایش
capacity
U
صلاحیت توانایی
if possible
U
در صورت توانایی
energy
U
توانایی کار
vim
U
انرژی توانایی
capacity
U
توانایی کار
working capacity
U
توانایی کار
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
numerical ability
U
توانایی عددی
powerlessly
U
با عدم توانایی
mental ability
U
توانایی ذهنی
authority
U
توانایی اجازه
capacities
U
توانایی کار
energies
U
توانایی کار
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
authority
U
توانایی انجام کاری
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
starting power
U
توانایی راه اندازی
psi ability
توانایی فرا روانی
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
capable
U
توانایی انجام کاری
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com