Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
usury
U
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
table carpet
U
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
U
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
instituted
U
موسسه
institute
U
موسسه
establishment
U
موسسه
institution
U
موسسه
establishments
U
موسسه
institutes
U
موسسه
enterprises
U
موسسه
inst
U
موسسه
enterprise
U
موسسه
instituting
U
موسسه
stablishment
U
موسسه
corporation
U
موسسه
corporations
U
موسسه
credit institution
U
موسسه اعتباری
enterprises
U
موسسه اقتصادی
bindery
U
موسسه صحافی
pawnshop
U
موسسه رهنی
business
U
موسسه بازرگانی
closed shops
U
موسسه کارشناسی
businesses
U
موسسه بازرگانی
closed shop
U
موسسه کارشناسی
correctional institution
U
موسسه تادیبی
installations
U
موسسه نظامی
charitable institution
U
موسسه خیریه
entities
U
موسسه مستقل
enterprise
U
موسسه اقتصادی
installation
U
موسسه نظامی
entity
U
موسسه مستقل
charity
U
موسسه خیریه
installation property
U
مایملک موسسه
charities
U
موسسه خیریه
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
discount house
U
موسسه تنزیل
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
finance house
U
موسسه مالی
foundress
U
موسسه بانیه
foundation
U
موسسه خیریه
translation agency
U
موسسه ترجمه
purpose
U
منظور
intentions
U
منظور
purposes
U
منظور
with the intention of
U
به منظور
objectless
U
بی منظور
with the view of
U
به منظور
with a view to
U
به منظور
purposeless
U
بی منظور
views
U
منظور
meaning
U
منظور
viewed
U
منظور
pricking
U
منظور
viewing
U
منظور
sake
U
منظور
purpose of the dam
U
منظور از سد
pricked
U
منظور
prick
U
منظور
pricks
U
منظور
scope
U
منظور
aims
U
منظور
aim
U
منظور
meanings
U
منظور
intention
U
منظور
view
U
منظور
aimed
U
منظور
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
carrier
U
موسسه حمل و نقل
jobholder
U
عضو ثابت موسسه
enterprises
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
joint enterprise
U
موسسه اقتصادی مشترک
charles babbage institute
U
موسسه چارلز بابیج
enterprise
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
wiring
U
موسسه سیم سازی
social service
U
موسسه تعاون اجتماعی
establishment
U
موسسه دسته کارکنان
establishments
U
موسسه دسته کارکنان
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
sovkhoz
U
موسسه کشاورزی وروستایی
shipping agent
U
موسسه حمل کالا
institute of materials management
U
موسسه مدیریت مواد
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
social welfare
U
موسسه رفاه اجتماعی
carriers
U
موسسه حمل و نقل
consolidation
U
ادغام دو یا چند موسسه
consolidation
U
ادغام دو یاچند موسسه
nonprofit firm
U
موسسه غیر انتفاعی
for publicity purposes
U
به منظور تبلیغ
scope
U
منظور مفاد
intent
U
معنی منظور
intentions
U
قصد و منظور
get at
<idiom>
U
منظور داشتن
whereunto
U
بچه منظور
intention
U
قصد و منظور
to make allowance
U
منظور کردن
objectives
U
منظور ازعملیات
to what purpose
U
برای چه منظور
whereto
U
بچه منظور
objective
U
هدف منظور
allocates
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
allocating
U
منظور کردن
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
scope
U
منظور از عملیات
laid on
<past-p.>
U
منظور شده
objective
U
منظور ازعملیات
objectives
U
هدف منظور
firm
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firmest
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
private enterprise
U
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
firms
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
principals
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
actual carrier
U
موسسه حمل و نقل واقعی
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی
firmer
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
clearinghouse
U
موسسه تهاتری لندن انبار
american national standards institute
U
موسسه ملی استانداردهای امریکا
contracting carrier
U
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
international organisation for standard
U
موسسه بین المللی استاندارد
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
adhoc
U
تنها به این منظور
self-defeating
U
علیه منظور خود
self defeating
U
علیه منظور خود
corporation
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
interoffice
U
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer
U
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsiders
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
outsider
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
business combination
U
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
to mean to do something
U
منظور انجام کاری را داشتن
to mean
U
منظور
[داشتن]
این است
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
What does it exactly mean?
U
منظور از این دقیقا چه است؟
malingering
U
تعارض به منظور فرار ازخدمت
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
entrepreneurs
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneur
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
net net worth
U
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
institute for
U
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
maladapted
U
بی توافق
accommodation
U
توافق
concerts
U
توافق
adaptation
U
توافق
consistency
U
توافق
analogies
U
توافق
analogy
U
توافق
conciliation
U
توافق
settlements
U
توافق
coincidence
U
توافق
coincidences
U
توافق
settlement
U
توافق
consents
U
توافق
band
U
توافق
concert
U
توافق
concurrence
U
توافق
accords
U
توافق
accorded
U
توافق
accord
U
توافق
keeping
U
توافق
adaptations
U
توافق
rapport
U
توافق
agreement
U
توافق
bands
U
توافق
concord
U
توافق
commensurability
U
توافق
consented
U
توافق
commensurableness
U
توافق
agreements
U
توافق
concent
U
توافق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com