English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is in abject poverty . محتاج لقمه نان است [به نان شب محتاج است]
neediest U محتاج
needy U محتاج
needier U محتاج
dependent U مربوط محتاج
in disrepair U محتاج تعمیر
it goes without saying U محتاج بذکر نیست
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
to be reliant on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
to rely on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] U محتاج بودن به کسی [چیزی]
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
am U هستم
I'm U من هستم
i am pushed for money U هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services U خدمات او هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
i feel U گرسنه هستم
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
i await you U منتظر شما هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
feet dry U روی هدف هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
want U فاقد بودن محتاج بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
out in the cold <idiom> U تنها
single handed U تنها
solitarily U تنها
single line U خط تنها
mere U تنها
by oneself U تنها
solus U تنها
loneliest U تنها
by it self U تنها
single U تنها
solitary U تنها
lone U تنها
lonely U تنها
single-handed U تنها
solo U تنها
just U تنها
merest U تنها
solos U تنها
only U تنها
siolus U تنها
by yourself U تنها
uniquely U تنها
sole U تنها
lonelier U تنها
recluse U تنها
alone U تنها
unaccompanied U تنها
by one,s self U تنها
recluses U تنها
unique U تنها
exclusive U تنها
soles U تنها
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
wirte only U تنها نوشتن
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
singly U تنها انفرادا
strand U تنها گذاشتن
strands U تنها گذاشتن
single U تنها یک نفری
asides U صحبت تنها
aside U صحبت تنها
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
sole U تنها انحصاری
soles U شالوده تنها
leave alone U تنها گذاردن
soles U تنها انحصاری
bread alone U تنها نان
read only U تنها خواندنی
he alone went U تنها اورفت
lonesome U تنها وبیکس
to pull a lone oar U تنها کارکردن
sole U شالوده تنها
bare handed U دست تنها
soli U تنها خوانان
sole argument U تنها دلیل
single haneded U دست تنها
lone electron U الکترون تنها
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
To go alone to the judge . <proverb> U تنها به قاضى رفتن.
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
but U نه تنها بطور محض
to live to oneself U تنها زندگی کردن
not only he came but U نه تنها امد بلکه
lonely hearts U تنها و جویای همدم
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
adhoc U تنها به این منظور
out of pure mischief U تنها از روی بدجنسی
lone pair electron U زوج الکترون تنها
monological U تنها سخن گو خودگووخودشنو
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
leave in the lurch <idiom> U دست تنها گذاشتن
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
zoon U تنها محصول یک نطفه واحد
one-track mind <idiom> U تنها به یک چیز فکر کردن
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
lip service <idiom> U تنها زبونی موافقت کردن
photon U تنها یک الکترون تابش شود
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
tapping U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i was reserved for it U تنها برای من مقدر شده بود
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
endorsement in blank U فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
You alone can help me. U تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
HD U ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
to disturb any one's privacy U کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partner U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
sleeping partners U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com