English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
coning angle U زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
optimizer U برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
MIDI setup map U فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
bleed U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleeds U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
text U فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
texts U فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
bilinear filtering U مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
focussing U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
as U بطوریکه
qua U بطوریکه
the f. of a table U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
so that U بطوریکه
according as U همچنانکه بطوریکه
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
wealthiest U دارا
well fixed U دارا
well-heeled U دارا
comprising U دارا
wealthy U دارا
wealthier U دارا
well heeled U دارا
endow U دارا
endowing U دارا
endows U دارا
possessors U دارا
possessor U دارا
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
encompassed U دارا بودن
to possess U دارا بودن
possess U دارا بودن
to have U دارا بودن
having U دارا بودن
to have possession of U دارا بودن
possessing U دارا بودن
born in the purple U دارا زاده
possesses U دارا بودن
to hold U دارا بودن
encompassing U دارا بودن
encompasses U دارا بودن
owes U دارا بودن
owed U دارا بودن
owe U دارا بودن
to put in possession U دارا کردن
fraught U دارا همراه
encompass U دارا بودن
own U دارا بودن
owned U دارا بودن
to be a master of U دارا بودن
owns U دارا بودن
have U دارا بودن
owning U دارا بودن
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
croesus U ادم بسیار دارا
contain U دارا بودن دربرداشتن
contains U دارا بودن دربرداشتن
contained U دارا بودن دربرداشتن
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
it is of the last importance U منتهای اهمیت را دارا است
possesses U تصرف کردن دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
unjustified enrichment U دارا شدن غیر عادلانه
possess U تصرف کردن دارا بودن
possessing U تصرف کردن دارا بودن
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
There is a vast gulf between the haves and have - nots . U میان دارا وندار دریایی فاصله است
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
favorites U مطلوب
favourite U مطلوب
favourites U مطلوب
favorite U مطلوب
desired U مطلوب
coveted U مطلوب
indign U نا مطلوب
optimal U حد مطلوب
optimum U مطلوب
favorable U مطلوب
optimum U حد مطلوب
favourite or vor U مطلوب
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
nicest U دلپذیر مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
optimum U حالت مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
lief U مطلوب مایل
merit goods U کالاهای مطلوب
favourable U موافق مطلوب
ideals U کمال مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
target profit U سود مطلوب
desirable U خواستنی مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum point U نقطه مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
ideal U کمال مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum U مقدار مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
towardly U امید بخش مطلوب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
optimal U مربوط به کمال مطلوب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
bland U شیرین و مطلوب نجیب
eligible U واجد شرایط مطلوب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com