English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibration U خصلت یابی
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
extender board U وسیله عیب یابی
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
extrapolating U برون یابی کردن
interpolate U درون یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
direction finding U سمت یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
plumb U ژرف یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
traced U رد یابی کردن نشان
traces U رد یابی کردن نشان
sound U عمق یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
window regulator U وسیله تنظیم پنجره
gas governor U وسیله تنظیم گاز
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
radar ranging U تنظیم تیر به وسیله رادار
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
templates U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
template U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
setting up U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
set U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
sets U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
adjusts U تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting U تعدیل کردن تنظیم کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
control U نظارت کردن تنظیم کردن
controlling U نظارت کردن تنظیم کردن
controls U نظارت کردن تنظیم کردن
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
tuners U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
tuner U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
voltage U خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltages U خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
meshing U که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh U که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes U که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
tunes U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
adjustment U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
tune U تنظیم کردن
formulates U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
attend U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
regulated U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
regulates U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
regularized U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
regularising U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
adjusts U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
redact U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
set up U تنظیم کردن
calibrated U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
to make out U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
to put in to shape U تنظیم کردن
lineup U تنظیم کردن
calibrate U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
to set out U تنظیم کردن
regiment U تنظیم کردن
calibrating U تنظیم کردن
regiments U تنظیم کردن
switch U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
synchronizer U وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد
draw up U کارها را تنظیم کردن
spots U تنظیم تیر کردن
reconstituted U تنظیم مقیاس کردن
preset U از پیش تنظیم کردن
reconstitute U تنظیم مقیاس کردن
pre-setting U از پیش تنظیم کردن
pre-sets U از پیش تنظیم کردن
pre-set U از پیش تنظیم کردن
reconstitutes U تنظیم مقیاس کردن
reconstituting U تنظیم مقیاس کردن
ranging U تنظیم تیر کردن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com