Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preset
U
تنظیم چیزی در ابتدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
timing
U
تنظیم سرعت چیزی
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
from scratch
<idiom>
U
از ابتدا
at the start
U
در ابتدا
at first
U
در ابتدا
at the outset
U
در ابتدا
earliest
U
در ابتدا
to start with
U
در ابتدا
de novo
U
از ابتدا
beginning
U
ابتدا
beginnings
U
ابتدا
outset
U
ابتدا
early
U
در ابتدا
initio
U
در ابتدا
initialed
U
اولین یا در ابتدا
initial
U
اولین یا در ابتدا
initials
U
اولین یا در ابتدا
uppermost
U
از اغاز از ابتدا
initialing
U
اولین یا در ابتدا
initialled
U
اولین یا در ابتدا
initialling
U
اولین یا در ابتدا
redoing
U
شروع مجدد از ابتدا
redone
U
شروع مجدد از ابتدا
redoes
U
شروع مجدد از ابتدا
redo
U
شروع مجدد از ابتدا
redid
U
شروع مجدد از ابتدا
originally
U
دراغاز کار در ابتدا
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
stacked
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
stack
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
stacks
U
آدرس ابتدا پایانه پشته
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
boundary
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundaries
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
flash in the pan
<idiom>
U
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
forms
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
U
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
nuncupative will
U
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
desktop
U
ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
quotation marks
U
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
mark
U
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
marks
U
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
source language
U
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
calibrated air speed
U
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
banner page
U
صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
kanat
U
نوعی گلیم ترکی
[روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
rag rug
U
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
off screen image
U
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
high burst ranging
U
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
(a) case in point
<idiom>
U
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
set out
U
تنظیم
alignments
U
تنظیم
adjustments
U
تنظیم
alignment
U
تنظیم
regulation
U
تنظیم
adjustment
تنظیم
regularization
U
تنظیم
formulation
U
تنظیم
spreading
U
تنظیم
timing
U
تنظیم
shaping regulating
U
تنظیم
calibration
U
تنظیم
lineup
U
تنظیم کردن
regulators
U
تنظیم کننده
classifying
U
تنظیم کردن
checks
U
دریچه تنظیم
alignment
U
تنظیم انطباق
levelling screw
U
پیچ تنظیم
redact
U
تنظیم کردن
adjusability
U
قابلیت تنظیم
adjusted
U
تنظیم شده
line regulator
U
تنظیم کننده
family planning
U
تنظیم خانواده
regulator
U
تنظیم کننده
timing
U
تنظیم وقت
adjustments
U
تنظیم کردن
pilot valve
U
سوپاپ تنظیم
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
frame
U
تنظیم کردن
vertical adjustment
U
تنظیم عمودی
vertical justification
U
تنظیم عمودی
preset
U
پیش تنظیم
to put in to shape
U
تنظیم کردن
depth adjustment
تنظیم عمیق
to set out
U
تنظیم کردن
alignments
U
صف بندی تنظیم
alignments
U
تنظیم انطباق
adjustments
U
تنظیم تطبیق
trigger control
U
تنظیم با ماشه
carburetor adjustment
U
تنظیم کاربراتور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com