Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
playdown
U
تنزل دادن کوچک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
declassifying
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
lowering
U
تنزل دادن
lowered
U
تنزل دادن
reduce
U
تنزل دادن
reducing
U
تنزل دادن
reduces
U
تنزل دادن
lower
U
تنزل دادن
lowers
U
تنزل دادن
degrades
U
تنزل دادن
degrade
U
تنزل دادن
devaluing
U
تنزل قیمت دادن
devalues
U
تنزل قیمت دادن
devalued
U
تنزل قیمت دادن
degrade
U
تنزل رتبه دادن
roll back
U
عمل تنزل دادن
devalue
U
تنزل قیمت دادن
devaluate
U
تنزل قیمت دادن
demoted
U
تنزل رتبه دادن
demoting
U
تنزل رتبه دادن
degrades
U
تنزل رتبه دادن
demotes
U
تنزل رتبه دادن
demote
U
تنزل رتبه دادن
exchange depareciation
U
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
crunching
U
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
degrade
U
تنزل کردن
fall off
<idiom>
U
تنزل کردن
fall
U
تنزل کردن
degrades
U
تنزل کردن
to go backward
U
تنزل کردن
to come down with a run
U
تنزل کردن
decline
U
تنزل کردن کاستن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
declined
U
تنزل کردن کاستن
declining
U
تنزل کردن کاستن
declines
U
تنزل کردن کاستن
to sink in the scale
U
در مقام تنزل کردن
decayed
U
فاسد شدن تنزل کردن
decays
U
فاسد شدن تنزل کردن
decay
U
فاسد شدن تنزل کردن
decaying
U
فاسد شدن تنزل کردن
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
circlet
U
تشکیل دایره کوچک دادن
circlets
U
تشکیل دایره کوچک دادن
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
packing
U
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
silicon
U
ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
litotes
U
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
sags
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
widget
U
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
regress
U
تنزل
abating
U
تنزل
abates
U
تنزل
decadence
U
تنزل
abated
U
تنزل
abate
U
تنزل
regression
U
تنزل
depreciation
U
تنزل
contraction
U
تنزل
contractions
U
تنزل
step backwards
U
تنزل
decreases
U
تنزل
declining
U
تنزل
declines
U
تنزل
set back
U
تنزل
decrease
U
تنزل
decreased
U
تنزل
fall
U
تنزل
decline
U
تنزل
declined
U
تنزل
reductions
U
تنزل
degradation
U
تنزل
decadency
U
تنزل
reduction
U
تنزل
degression
U
تنزل
active
U
تنزل بردار
magnetic decay
U
تنزل مغناطیسی
graceful degradation
U
تنزل مطبوع
decayed
U
خرابی تنزل
cut rate
U
تنزل قیمت
retrograde
U
تنزل کننده
demotion
U
تنزل رتبه
degradation
U
تنزل رتبه
depression
U
تنزل افسردگی
decay
U
خرابی تنزل
depressions
U
تنزل ناصافی
pejorative
U
تنزل دهنده
depression
U
تنزل ناصافی
depressions
U
تنزل افسردگی
forfeiture
U
تنزل ارزش
magnetic declination
U
تنزل مغناطیسی
decays
U
خرابی تنزل
mark down
U
تنزل قیمت
depreciative
U
تنزل دهنده
devaluation
U
تنزل نرخ
decaying
U
خرابی تنزل
fall
U
تنزل کرد ن
deflation
U
تنزل قیمت
depreciator
U
تنزل دهنده
degradation
U
تنزل درجه
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
increment
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
U
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
U
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
miniaturizes
U
کوچک کردن
miniaturised
U
کوچک کردن
miniaturises
U
کوچک کردن
miniaturising
U
کوچک کردن
abject
کوچک کردن
extenuatextent
U
کوچک کردن
reducing
U
کوچک تر کردن
reduces
U
کوچک تر کردن
extenuate
U
کوچک کردن
miniaturizing
U
کوچک کردن
minify
U
کوچک کردن
reduce
U
کوچک تر کردن
miniaturize
U
کوچک کردن
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
currency depreciation
U
تنزل ارزش پول
declining economy
U
اقتصاددر حال تنزل
devaluation
U
تنزل قیمت پول
fluctuable
U
مستعد ترقی و تنزل
fluctuation
U
ترقی و تنزل نوسان
comedown
U
تنزل رتبه ومقام
a pejorative term
U
عبارتی تنزل دهنده
undulation
U
صعودو نزول ترقی و تنزل
To decrease. To lower.
U
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
to be reduced to the ranks
U
بپایه سربازی تنزل یافتن
reduction
U
کوچک کردن نقشه
kow-towing
U
خود را کوچک کردن
belittled
U
کسی را کوچک کردن
kow-towed
U
خود را کوچک کردن
belittles
U
کسی را کوچک کردن
minimise
U
کوچک کردن تا حد ممکن
belittling
U
کسی را کوچک کردن
reductions
U
کوچک کردن نقشه
kow-tows
U
خود را کوچک کردن
belittle
U
کسی را کوچک کردن
kow-tow
U
خود را کوچک کردن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
bond discount
U
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
hopping
U
جست وخیز کوچک کردن
finest
U
کوچک کردن صاف شدن
slot
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
miniaturization
U
خیلی کوچک کردن چیزی
zooming
U
بزرگ و کوچک کردن تصویر
slots
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
hops
U
جست وخیز کوچک کردن
hop
U
جست وخیز کوچک کردن
hopped
U
جست وخیز کوچک کردن
slotting
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
fine
U
کوچک کردن صاف شدن
knobble
U
دگمه کوچک هموار کردن
fined
U
کوچک کردن صاف شدن
pannikin
U
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
U
برامدگی کوچک گره کوچک
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
devaluation
U
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
reductions
U
کم کردن کوچک کردن عکس
reduction
U
کم کردن کوچک کردن عکس
demonetization
U
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
minimise
U
کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself .
U
خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
scale
U
کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
regressive tax
U
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange of full powers
U
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
processor
U
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
perforations
U
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com