Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to run over
U
تند انگشت گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
dactyl
U
انگشت
adactylous
U
بی انگشت
monodactylous
U
تک انگشت
digit
U
انگشت
finger
U
انگشت
fingers
U
انگشت
digits
U
انگشت
the first or index finger
U
انگشت شهادت
forefinger
U
انگشت نشان
forefinger
U
انگشت شهادت
forefingers
U
انگشت نشان
to become a byword
U
انگشت نماشدن
forefingers
U
انگشت شهادت
the first or index finger
U
انگشت نشان
dactylitis
U
اماس انگشت
soon koot
U
نوک انگشت
syndacty
U
چسبیده انگشت
the little finger
U
انگشت کهین
the middle finger
U
انگشت میانه
the ring finger
U
انگشت حلقه
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
notoriety
U
انگشت نمایی
finger painting
U
نقاشی با انگشت
medius
U
انگشت وسطی
index fingers
U
انگشت نشان
index finger
U
انگشت نشان
little fingers
U
انگشت کوچک
conspicuous
U
انگشت نما
finger
U
انگشت زدن
fingers
U
انگشت زدن
fingered
U
انگشت دار
fingered
U
انگشت مانند
knuckles
U
بند انگشت
fingertips
U
نوک انگشت
fingertip
U
نوک انگشت
fingering
U
استفاده از انگشت
fingerprint
U
اثر انگشت
fingerprinted
U
اثر انگشت
fingerprinting
U
اثر انگشت
fingerprints
U
اثر انگشت
knuckle
U
بند انگشت
finger mark
U
اثر انگشت
digitate
U
انگشت دار
cinquefoil
U
پنج انگشت
cinqfoil
U
پنج انگشت
middle finger
U
انگشت میان
ring finger
U
انگشت انگشتر
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
ring fingers
U
انگشت انگشتر
agnail
U
میخچهء پا یا انگشت پا
gazing stock
U
انگشت نما
toenails
U
ناخن انگشت پا
pinkie
U
انگشت کوچک
pinky
U
انگشت کوچک
egregious
U
انگشت نما
pollex
U
انگشت شست
digitiform
U
انگشت مانند
finger print
U
اثر انگشت
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
toenail
U
ناخن انگشت پا
five finger
U
پنج انگشت
potentilla
U
پنج انگشت
medius
U
انگشت میان
marplot
U
انگشت به شیر زن
sawison keut
U
نوک دو انگشت
phalange
U
بند انگشت
rule of thumb
U
حساب انگشت
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
pettitoes
U
چیز بی ارزش انگشت پا
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
phalange
U
استخوان انگشت یاپنجه
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
little finger
U
انگشت کوچک دست
flagrant
U
انگشت نما رسوا
pinkie
U
انگشت کوچک دست
knucklebone
U
استخوان بند انگشت
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
notoriously
U
بطور انگشت نما
lumbrical
U
ماهیچه انگشت یا پنجه
phalanges
U
استخوان انگشت گروه
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
tap the door with your fingers
U
انگشت بزنید بدر
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
indexes
U
نمودار انگشت سبابه
indexed
U
نمودار انگشت سبابه
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
index
U
نمودار انگشت سبابه
proverbialize
U
انگشت نما کردن
jams
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jam
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
U
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
lumbrical
U
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
toe
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toes
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
fingers
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
phalangeal
U
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
poked
U
فشار با نوک انگشت حرکت
pokes
U
فشار با نوک انگشت حرکت
fingering
U
پنجه گذاری انگشت کاری
pizzicato
U
با ضرب نوک انگشت یاناخن
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
poking
U
فشار با نوک انگشت حرکت
agnus castus
U
پنج انگشت فلفل بری
to make an e. of oneself
U
خود را انگشت نما کردن
finger
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
poke
U
فشار با نوک انگشت حرکت
To be conspicuous.
U
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes
U
انگشت پای مهره داران جای پا
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
To be flabbergasted (bewildered).
U
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to gouge out a persons eye
U
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
toe
U
انگشت پای مهره داران جای پا
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
ageum son
U
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss
U
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one
U
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli
U
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke
U
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke
U
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
dump
U
رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
ti turn in
U
تو گذاشتن
let
U
گذاشتن
lets
U
گذاشتن
question answer
U
در صف گذاشتن
take in
U
تو گذاشتن
to lay it on with a trowel
U
گذاشتن
letting
U
گذاشتن
run home
U
جا گذاشتن
infiltrated
U
گذاشتن
loads
U
گذاشتن
to pickle a rod for
U
گذاشتن
misplace
U
جا گذاشتن
teasing
U
سر به سر گذاشتن
to take in
U
تو گذاشتن
placements
U
گذاشتن
go on
<idiom>
U
گذاشتن
placement
U
گذاشتن
infiltrates
U
گذاشتن
infiltrate
U
گذاشتن
inculcate
U
پا گذاشتن
to run in
U
تو گذاشتن
to trample on
U
گذاشتن
inculcating
U
پا گذاشتن
inculcates
U
پا گذاشتن
apostrophize
U
گذاشتن
To be gettingh on in years.
U
پا به سن گذاشتن
load
U
گذاشتن
inculcated
U
پا گذاشتن
infiltrating
U
گذاشتن
leaving
U
گذاشتن
mislaying
U
جا گذاشتن
mislays
U
جا گذاشتن
lays
U
گذاشتن
lay
U
گذاشتن
leave
U
گذاشتن
place
U
گذاشتن
places
U
گذاشتن
puts
U
گذاشتن
placing
U
گذاشتن
mislay
U
جا گذاشتن
putting
U
گذاشتن
put
U
گذاشتن
mislaid
U
جا گذاشتن
getting on in years
U
پا به سن گذاشتن
bench
U
نیمکت گذاشتن
to lay anegg
U
تخم گذاشتن
enveloping
U
درلفاف گذاشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com