English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propensity U تمایل طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
aptitudes U تمایل طبیعی
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism U فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
intention U تمایل
intentions U تمایل
disposition U تمایل
proclivity U تمایل
trends U تمایل
leaning U تمایل
declination U تمایل
sentiment U تمایل
trepan U تمایل
unwilling U بی تمایل
would U تمایل
left justification U تمایل به چپ
disinclined U بی تمایل
aclinic U بی تمایل
addictedness U تمایل
nisus U تمایل
proclivities U تمایل
month's mind U تمایل
gravitation U تمایل
appetence U تمایل
appetency U تمایل
orientation U تمایل
trend U تمایل
proneness U تمایل
liking U تمایل
recumbency U تمایل
pendulum U تمایل
pendulums U تمایل
tendencies U تمایل
appetence or tency U تمایل
propensities U تمایل
tendency U تمایل
leanings U تمایل
propensity U تمایل
fantasies U میل تمایل
proclivity to steal U تمایل بدزدی
propensity to consume U تمایل به مصرف
propend U تمایل داشتن
reactive tendency U تمایل واکنشی
antipathetic U فاقد تمایل
sinistral U تمایل بچپ
leans U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
preoccupation U تمایل شیفتگی
self immolation U تمایل به خودکشی
preoccupations U تمایل شیفتگی
fugitiveness U تمایل به فرار
the herd instinct U تمایل بگروه
portraint orientation U تمایل عمودی
predispostion U تمایل قبلی
landscape orientation U تمایل افقی
tilt U کجی تمایل
streak U تمایل میل
veins U حالت تمایل
vein U حالت تمایل
caprices U تمایل فکری
caprice U تمایل فکری
predilections U تمایل قبلی
predilection U تمایل قبلی
polarity U تمایل قطبی
polarities U تمایل قطبی
tilted U کجی تمایل
wish [would like] U تمایل داشتن
streaks U تمایل میل
streaking U تمایل میل
list U تمایل کجی
streaked U تمایل میل
central tendency U تمایل به مرکز
tilts U کجی تمایل
affects U تمایل داشتن
trepan U تمایل داشتن
inclining U تعظیم تمایل
inclination U تمایل شیب
work effort U تمایل به کار
gusts U تمایل مزمزه
gust U تمایل مزمزه
against his grain U برخلاف تمایل او
falloff U تمایل داشتن
affect U تمایل داشتن
disinclination U عدم تمایل
hangs U تردید تمایل
declinatory U دارای تمایل
fantasy U میل تمایل
hang U تردید تمایل
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
bias U تمایل بیک طرف
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
biases U تمایل بیک طرف
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
hade U تمایل پیدا کردن
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
to take a ply U تمایل پیدا کردن
turn U تمایل تغییر جهت
turns U تمایل تغییر جهت
uptrend U تمایل بسوی بالا
odds U تمایل بیک سو احتمالات
yen U تمایل رغبت شدید
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
take to U تمایل پیدا کردن
express willingness U اظهار تمایل کردن
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
adductor U تمایل عضو بطرف محور
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
crude copper U مس طبیعی
indigenous U طبیعی
natural bridge U پل طبیعی
natural foundation U پی طبیعی
natural U طبیعی
naturals U طبیعی
home born U طبیعی
innate U طبیعی
homebred U طبیعی
physical U طبیعی
normal U طبیعی
natural right U حق طبیعی
silvan U طبیعی
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
natural year U سال طبیعی
tegmen U پوشش طبیعی
normal fault U گسل طبیعی
natural rubber U لاستیک طبیعی
hevea rubber U لاستیک طبیعی
tegmentum U پوست طبیعی
guardian by nature U قیم طبیعی
galenite U سرب طبیعی
immanent justice U عدالت طبیعی
sophisticate U غیر طبیعی
so matic U طبیعی جسمی
original ground U زمین طبیعی
orthochromatic U رنگ طبیعی
physico theology U الهیات طبیعی
physiography U جغرافیای طبیعی
pudding stone U شفته طبیعی
resource endowment U منابع طبیعی
secundine naturam U بطور طبیعی
inartificial U طبیعی غیرصنعتی
in vivo U در محیط طبیعی
full scale U اندازه طبیعی
terrestrial occurrence U وفور طبیعی
tincal U بوره طبیعی
physios U پیشوند طبیعی
natural color U رنگ طبیعی
natural silk U ابریشم طبیعی
crude gas U گاز طبیعی
continuous climbing U صعود طبیعی
jardin anglo-chinois U باغچه طبیعی
bees wax U موم طبیعی
physio U پیشوند طبیعی
physical science U علوم طبیعی
tincal or kal U بوره طبیعی
trass U سیمان طبیعی
trim size U اندازه طبیعی
war of the elements U انقلابات طبیعی
eupnoea U تنفس طبیعی
wildwood U جنگل طبیعی
life science U علوم طبیعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com