English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
propensity to consume U تمایل به مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Other Matches
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
appetence U تمایل
unwilling U بی تمایل
recumbency U تمایل
gravitation U تمایل
would U تمایل
trends U تمایل
proclivity U تمایل
sentiment U تمایل
proclivities U تمایل
appetency U تمایل
tendencies U تمایل
trend U تمایل
liking U تمایل
trepan U تمایل
appetence or tency U تمایل
addictedness U تمایل
pendulum U تمایل
propensity U تمایل
propensities U تمایل
aclinic U بی تمایل
tendency U تمایل
disinclined U بی تمایل
intention U تمایل
disposition U تمایل
leanings U تمایل
orientation U تمایل
leaning U تمایل
pendulums U تمایل
month's mind U تمایل
intentions U تمایل
declination U تمایل
proneness U تمایل
nisus U تمایل
left justification U تمایل به چپ
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
preoccupation U تمایل شیفتگی
fantasies U میل تمایل
trepan U تمایل داشتن
preoccupations U تمایل شیفتگی
hangs U تردید تمایل
work effort U تمایل به کار
wish [would like] U تمایل داشتن
fantasy U میل تمایل
affect U تمایل داشتن
affects U تمایل داشتن
caprices U تمایل فکری
hang U تردید تمایل
leans U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
streak U تمایل میل
streaking U تمایل میل
streaks U تمایل میل
tilted U کجی تمایل
veins U حالت تمایل
tilts U کجی تمایل
disinclination U عدم تمایل
caprice U تمایل فکری
lean U تمایل داشتن
inclination U تمایل شیب
predilections U تمایل قبلی
predilection U تمایل قبلی
inclining U تعظیم تمایل
antipathetic U فاقد تمایل
streaked U تمایل میل
fugitiveness U تمایل به فرار
aptitudes U تمایل طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
proclivity to steal U تمایل بدزدی
tilt U کجی تمایل
predispostion U تمایل قبلی
gusts U تمایل مزمزه
gust U تمایل مزمزه
portraint orientation U تمایل عمودی
declinatory U دارای تمایل
polarity U تمایل قطبی
polarities U تمایل قطبی
list U تمایل کجی
falloff U تمایل داشتن
propend U تمایل داشتن
reactive tendency U تمایل واکنشی
the herd instinct U تمایل بگروه
vein U حالت تمایل
propensities U تمایل طبیعی
sinistral U تمایل بچپ
self immolation U تمایل به خودکشی
against his grain U برخلاف تمایل او
landscape orientation U تمایل افقی
central tendency U تمایل به مرکز
propensity U تمایل طبیعی
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
uptrend U تمایل بسوی بالا
to take a ply U تمایل پیدا کردن
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
express willingness U اظهار تمایل کردن
take to U تمایل پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
hade U تمایل پیدا کردن
odds U تمایل بیک سو احتمالات
bias U تمایل بیک طرف
yen U تمایل رغبت شدید
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
turn U تمایل تغییر جهت
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
biases U تمایل بیک طرف
turns U تمایل تغییر جهت
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
adductor U تمایل عضو بطرف محور
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
disposal U مصرف
offtake U مصرف
consumption U مصرف
comsumption U مصرف
otiose U بی مصرف
wastes U بی مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
overall consumption U مصرف کل
usages U مصرف
usage U مصرف
of no a U بی مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
wasters U مصرف
extravagant U مصرف
sodden U بی مصرف
expense U مصرف
unemployed U بی مصرف
good for nothing U بی مصرف
income consumption curve U مصرف
waster U مصرف
wasteful U مصرف
waste U بی مصرف
expenditure U مصرف
consumerism U مصرف
usage U مورد مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
partial substitution U جانشینی مصرف
per capita consumption U مصرف سرانه
induced consumption U مصرف تشویقی
permanent consumption U مصرف دائمی
recive U مصرف کنید
home use entry U اعلامیه مصرف
idle stock U موجودی بی مصرف
power consumption U مصرف برق
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
home consumption U مصرف داخلی
power consumer U مصرف برق
power consumption U مصرف قدرت
inconsumable U مصرف نکردنی
utilizations U موارد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
mass consumption U مصرف انبوه
mass consumption U مصرف کلان
maximum power demand U مصرف حداکثر
usages U موارد مصرف
home consumption U مصرف خانگی
national consumption U مصرف ملی
utilisations U موارد مصرف
irrigation consumption U مصرف ابیاری
internal power U مصرف داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com