English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uptrend U تمایل بسوی بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upsurge U بسوی بالا موج زدن
into U بسوی
to U بسوی
at U بسوی
towards U بسوی
off U بسوی
against U بسوی
toward U بسوی
earthward U بسوی زمین
inpouring U بسوی درون
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
spaceward U بسوی فضا
aport U بسوی بندر
south wards U بسوی جنوب
landward U بسوی خشکی
off U عازم بسوی
soiuth ward U بسوی جنوب
landward U بسوی زمین
onward U بسوی جلو
east U بسوی خاوررفتن
easterly U بسوی شرق
skyward U بسوی اسمان
seaward U بسوی دریا
eastbound U بسوی شرق
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
selenotropic U بسوی ماه
orientating U توجه بسوی خاور
orientates U توجه بسوی خاور
aslant U بسوی سراشیب اریبی
orientate U توجه بسوی خاور
propulsion U فشار بسوی جلو
base running U دویدن بسوی پایگاه
northwards U بسوی شمال شمالا
introrsal U رو کننده بسوی درون
introrse U رو کننده بسوی درون
shootings U شوت بسوی دروازه
shooting U شوت بسوی دروازه
infalling U ریزش بسوی درون
wester U بسوی باختر رفتن
northward U بسوی شمال شمالا
make for U پیش رفتن بسوی
introvert U بسوی درون کشیدن
introverts U بسوی درون کشیدن
southwestwards U بسوی جنوب غربی
goal kick U شوت بسوی دروازه
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
earthbound U متوجه بسوی زمین
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
introversion U برگشت بسوی درون
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
southwestward U بسوی جنوب غربی
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
south U بسوی جنوب نیم روز
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
nisus U تمایل
would U تمایل
proclivity U تمایل
leaning U تمایل
leanings U تمایل
pendulum U تمایل
tendency U تمایل
recumbency U تمایل
disposition U تمایل
left justification U تمایل به چپ
addictedness U تمایل
liking U تمایل
proneness U تمایل
sentiment U تمایل
gravitation U تمایل
propensity U تمایل
intentions U تمایل
aclinic U بی تمایل
intention U تمایل
month's mind U تمایل
pendulums U تمایل
appetency U تمایل
trepan U تمایل
propensities U تمایل
orientation U تمایل
declination U تمایل
unwilling U بی تمایل
disinclined U بی تمایل
proclivities U تمایل
tendencies U تمایل
trend U تمایل
appetence U تمایل
trends U تمایل
appetence or tency U تمایل
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
inclining U تعظیم تمایل
leaned U تمایل داشتن
propensities U تمایل طبیعی
veins U حالت تمایل
leans U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
inclination U تمایل شیب
portraint orientation U تمایل عمودی
trepan U تمایل داشتن
aptitude U تمایل طبیعی
aptitudes U تمایل طبیعی
the herd instinct U تمایل بگروه
sinistral U تمایل بچپ
hang U تردید تمایل
hangs U تردید تمایل
work effort U تمایل به کار
declinatory U دارای تمایل
propensity U تمایل طبیعی
tilt U کجی تمایل
self immolation U تمایل به خودکشی
predilection U تمایل قبلی
reactive tendency U تمایل واکنشی
predilections U تمایل قبلی
caprice U تمایل فکری
caprices U تمایل فکری
vein U حالت تمایل
streak U تمایل میل
streaks U تمایل میل
streaking U تمایل میل
preoccupation U تمایل شیفتگی
tilted U کجی تمایل
preoccupations U تمایل شیفتگی
antipathetic U فاقد تمایل
predispostion U تمایل قبلی
fantasies U میل تمایل
fantasy U میل تمایل
affect U تمایل داشتن
proclivity to steal U تمایل بدزدی
affects U تمایل داشتن
disinclination U عدم تمایل
propend U تمایل داشتن
propensity to consume U تمایل به مصرف
tilts U کجی تمایل
streaked U تمایل میل
falloff U تمایل داشتن
central tendency U تمایل به مرکز
landscape orientation U تمایل افقی
list U تمایل کجی
polarities U تمایل قطبی
polarity U تمایل قطبی
against his grain U برخلاف تمایل او
fugitiveness U تمایل به فرار
wish [would like] U تمایل داشتن
gusts U تمایل مزمزه
gust U تمایل مزمزه
take to U تمایل پیدا کردن به
turns U تمایل تغییر جهت
to take a ply U تمایل پیدا کردن
turn U تمایل تغییر جهت
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
yen U تمایل رغبت شدید
take to U تمایل پیدا کردن
express willingness U اظهار تمایل کردن
biases U تمایل بیک طرف
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
bias U تمایل بیک طرف
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
odds U تمایل بیک سو احتمالات
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
hade U تمایل پیدا کردن
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
adductor U تمایل عضو بطرف محور
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com