English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
karter U راننده اتومبیل کوچک
staging light U چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
dashed U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashes U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dash U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
drivers U راننده
steersman U راننده
impelent U راننده
motor man U راننده
helmsmen U راننده
driver U راننده
helmsman U راننده
driving U راننده
wheelman U راننده
wheelsman U راننده
pilot U راننده
piloted U راننده
pilots U راننده
the man at the wheel U راننده
liking U تمایل
addictedness U تمایل
propensities U تمایل
appetence U تمایل
appetency U تمایل
appetence or tency U تمایل
unwilling U بی تمایل
aclinic U بی تمایل
orientation U تمایل
proclivities U تمایل
month's mind U تمایل
proneness U تمایل
proclivity U تمایل
left justification U تمایل به چپ
trends U تمایل
declination U تمایل
recumbency U تمایل
disinclined U بی تمایل
trend U تمایل
intention U تمایل
intentions U تمایل
nisus U تمایل
gravitation U تمایل
disposition U تمایل
leanings U تمایل
pendulums U تمایل
trepan U تمایل
pendulum U تمایل
tendency U تمایل
tendencies U تمایل
would U تمایل
leaning U تمایل
propensity U تمایل
sentiment U تمایل
cabbies U راننده تاکسی
trucker U راننده کامیون
truckman U راننده کامیون
drivers U راننده گرداننده
driver U راننده گرداننده
taximan U راننده تاکسی
chauffeuring U راننده ماشین
chauffeurs U راننده ماشین
cabbie U راننده تاکسی
truckers U راننده کامیون
chauffeur U راننده ماشین
propulsive U پیش راننده
power unit U پیش راننده
road hog <idiom> U راننده بیابان
chauffeured U راننده ماشین
cabby U راننده تاکسی
train operator [American E] U راننده قطار
locomotive operator [British E] U راننده قطار
locomotive driver [British E] U راننده قطار
train driver U راننده قطار
power plant U پیش راننده
power plants U پیش راننده
hot shoe U راننده زبردست
carter U راننده گاری
cabman U راننده تاکسی
bus driver U راننده اتوبوس
bulldozerer U راننده بولدوزر
assistant driver U کمک راننده
railroad engineer [American E] U راننده قطار
driver's mate U شاگرد راننده
drive's seat U صندلی راننده
drive's cab U اطاق راننده
motorman U راننده موتور
locomotive engineer [American E] U راننده قطار
sinistral U تمایل بچپ
falloff U تمایل داشتن
gusts U تمایل مزمزه
self immolation U تمایل به خودکشی
preoccupations U تمایل شیفتگی
list U تمایل کجی
reactive tendency U تمایل واکنشی
gust U تمایل مزمزه
against his grain U برخلاف تمایل او
polarities U تمایل قطبی
polarity U تمایل قطبی
preoccupation U تمایل شیفتگی
inclining U تعظیم تمایل
trepan U تمایل داشتن
propensities U تمایل طبیعی
the herd instinct U تمایل بگروه
wish [would like] U تمایل داشتن
antipathetic U فاقد تمایل
declinatory U دارای تمایل
work effort U تمایل به کار
fugitiveness U تمایل به فرار
propensity U تمایل طبیعی
central tendency U تمایل به مرکز
streaking U تمایل میل
inclination U تمایل شیب
predilection U تمایل قبلی
vein U حالت تمایل
leaned U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
streaked U تمایل میل
streak U تمایل میل
hangs U تردید تمایل
fantasies U میل تمایل
fantasy U میل تمایل
affect U تمایل داشتن
affects U تمایل داشتن
predispostion U تمایل قبلی
veins U حالت تمایل
caprices U تمایل فکری
caprice U تمایل فکری
portraint orientation U تمایل عمودی
predilections U تمایل قبلی
lean U تمایل داشتن
proclivity to steal U تمایل بدزدی
aptitudes U تمایل طبیعی
propensity to consume U تمایل به مصرف
landscape orientation U تمایل افقی
tilted U کجی تمایل
propend U تمایل داشتن
streaks U تمایل میل
tilt U کجی تمایل
tilts U کجی تمایل
disinclination U عدم تمایل
aptitude U تمایل طبیعی
hang U تردید تمایل
hackney man U راننده درشکه کرایهای
hackman U راننده درشکه کرایهای
motor man U راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
pilots U راننده قایق روی یخ
repellent U راننده بیزار کننده
piloted U راننده قایق روی یخ
pilot U راننده قایق روی یخ
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
pick off U رد شدن از راننده دیگر
outboarder U راننده قایق موتوری
repellents U راننده بیزار کننده
iceboater U راننده قایق روی یخ
diver U راننده قایق موتوری
timers U وقت نگهدار هر راننده
gondolier U راننده کرجی ونیزی
gondoliers U راننده کرجی ونیزی
timer U وقت نگهدار هر راننده
catch driver U راننده اجیر ارابه
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
express willingness U اظهار تمایل کردن
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
uptrend U تمایل بسوی بالا
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
turn U تمایل تغییر جهت
turns U تمایل تغییر جهت
bias U تمایل بیک طرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com