English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make a day of it <idiom> U تمام روزکار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
workdaye U روزکار
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
run out of U تمام کردن
to see through U تمام کردن
fulfill U تمام کردن
to see out U تمام کردن
go through with <idiom> U تمام کردن
fiddle away U تمام کردن
attaining U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
to run away with U تمام کردن
integrate U تمام کردن
integrates U تمام کردن
forth U تمام کردن
to eat up U تمام کردن
integrating U تمام کردن
attains U تمام کردن
attained U تمام کردن
fulfils U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
to finish off U تمام کردن
get through U تمام کردن
use up U تمام کردن
to fill out U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
attain U تمام کردن
to apply for written testimony U استشهاد تمام کردن
nip and tuck <idiom> U به سختی تمام کردن
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts U تمام کردن بادقت بحث کردن
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
ceasing U بند امدن تمام کردن
see out <idiom> U تمام کردن وخارج شدن
ceased U بند امدن تمام کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
ceases U بند امدن تمام کردن
dost U بپایان رسانیدن تمام کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
cease U بند امدن تمام کردن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
process U بانجام رساندن تمام کردن
shoot one's wad <idiom> U تمام پول را خرج کردن
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
end U تمام کردن خاتمه دادن
use up U تمام شدن مصرف کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
unquote U نقل قول را تمام کردن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
processes U بانجام رساندن تمام کردن
polish off U از جلو کسی درامدن تمام کردن
finishes U تمام کردن رنگ وروغن زدن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erased U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erasing U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out U تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erase U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of U موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price . U مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention U با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> U تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom U Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirrors U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
It's over. U تمام شد.
thorough U تمام
out-and-out U تمام
incomplete U نا تمام
whole length U تمام قد
full face U تمام رخ
fullest U تمام
through U تمام
full length U تمام قد
full-face U تمام رخ
full U تمام
complete U تمام
full-length U تمام قد
thru U تمام
rounded U پر تمام
whole U تمام
out and out U تمام
lion's share U تمام
it is all up U تمام شد
yame U تمام
completed U تمام
completes U تمام
entire U تمام
completing U تمام
off U تمام
all night U در تمام شب
fully automatic machine U تمام اتومات
depletable U تمام شدنی
full tracked U تمام زنجیر
fullmouthed U تمام دندان
through U تمام شده
unfinished U تمام نشده
by all means U با تمام وسائل
fully automatic U تمام اتوماتیک
full-blown U تمام شگفته
pass U تمام شدن
full-blown U تمام کامل
to blow over U تمام شدن
passed U تمام شدن
passes U تمام شدن
fullword U تمام کلمه
full word U تمام کلمه
full wave U تمام موج
full view U نمای تمام رخ
thorough going U تمام وکمال
consummative U تمام کننده
thoro U تمام وکمال
thoro U کامل تمام
body and soul <idiom> U با تمام وجود
due U تمام شده
the whole world U تمام دنیا
the game is up U بازی تمام شد
the full of the moon U ماه تمام
three whole years U سه سال تمام
in full U تمام وکمال
in full fig U درلباس تمام
consumptible U تمام شدنی
exhausted U تمام شده
thoroughgoing U تمام وکمال
all day long <idiom> U تمام روز
completive U تمام کننده
lie-in U تمام شدن
lie in U تمام شدن
cosecant U قطرفل تمام
mast high U تمام افراشته
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
hade U شیب تمام
processor U تمام کننده
main U بزرگ تمام
main U مهم تمام
full orbed U تمام روشن
give out U تمام شدن
exhaustible U تمام شدنی
he is fifty U تمام دارد
pucka U تمام عیار
best of both worlds <idiom> U تمام مزایا
holosymmetric U تمام وجه
holohedron U تمام وجهی
holohedral U تمام وجه
give out <idiom> U تمام شده
full-scale U تمام عیار
pukka U تمام عیار
dyed-in-the-wool U تمام عیار
unfailing U تمام نشدنی
finishing U تمام کاری
spring-clean U تمام وکمالتمیزکردن
full-time U تمام وقت
all this U تمام اینها
over with U تمام شده
all risks U تمام خطرات
full adder U تمام افزایشگر
whole hog U تمام راه
all out U باشدت تمام
all d. U در تمام روز
fuller U کامل تر تمام تر
integral U کامل تمام
full automatic U تمام اتوماتیک
finished U تمام شده
full-page U تمام صفحه
an a fact U تمام شده
ammo zero U مهمات تمام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com