Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
Other Matches
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
compound parry
U
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
spit
U
شمشیر
swordsman
U
شمشیر زن
spurtle
U
شمشیر
bilbo
U
شمشیر
bilboa
U
شمشیر
bolo
U
شمشیر
blade
U
شمشیر
sword
U
شمشیر
swords
U
شمشیر
spits
U
شمشیر
steeled
U
شمشیر پولادی
swordfish
U
شمشیر ماهی.
swordfishes
U
شمشیر ماهی.
to carry sword
U
شمشیر جستن
hilt
U
دسته شمشیر
claymore
U
شمشیر دودمه
hilts
U
دسته شمشیر
scabbards
U
غلاف شمشیر
swordsman
U
شمشیر باز
sword cut
U
زخم شمشیر
steels
U
شمشیر پولادی
steeling
U
شمشیر پولادی
foibles
U
تیغه شمشیر
steel
U
شمشیر پولادی
pommels
U
قبه شمشیر
foible
U
تیغه شمشیر
swordlike
U
شمشیر مانند
sword knot
U
شرابه شمشیر
With a stork of the sword.
U
با ضرب شمشیر
baldric
U
بند شمشیر
sword fish
U
شمشیر ماهی
swordsmanship
U
شمشیر بازی
tucker
U
شمشیر ساز
sword dance
U
رقص شمشیر
at the point of the sword
U
بدم شمشیر
sword cutter
U
شمشیر ساز
pommel
U
قبه شمشیر
rapiers
U
شمشیر دودم
handles
U
قبضه شمشیر
swordplay
U
فن شمشیر بازی
fence
U
شمشیر بازی
blade
U
تیغه شمشیر
handle
U
قبضه شمشیر
rapier
U
شمشیر دودم
daito
U
شمشیر بزرگ
fences
U
شمشیر بازی
fencer
U
شمشیر باز
foilsman
U
شمشیر باز
scabbard
U
غلاف شمشیر
gladiate
U
شمشیر مانند
sabre cut
U
زخم شمشیر
fences
U
شمشیر بازی کردن
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
fence
U
شمشیر بازی کردن
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
toledo
U
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
falchion
U
شمشیر کوتاه و پهن
stoccata
U
پرتاب با ضربه شمشیر
stoccado
U
پرتاب با ضربه شمشیر
curtle ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
in line
U
شمشیر در وضع حمله
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
scimitar
U
شمشیر هلالی شکل
curtal ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
counter parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foin
U
فرو بردن شمشیر یا نیزه
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
U
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
sabre cut
U
زخم شوشکه ضربه شمشیر
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
circular parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
weak
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
weakest
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
weaknesses
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
manipulators
U
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
croise
U
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
To behead ( decapitate ) someone .
U
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
sabres
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
handles
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
director
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
directors
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
saber
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
taction
U
تماس
ding
U
تماس
impinging
U
تماس
contingence
U
تماس
line of contact
U
خط تماس
tangency
U
تماس
contacts
U
تماس
tangents
U
تماس
tangent
U
تماس
contact
U
تماس
impacts
U
تماس
impact
U
تماس
contact line
U
خط تماس
contacted
U
تماس
contacting
U
تماس
scimitar
U
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
touch
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touches
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
tucks
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
pommels
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommel
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tuck
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
communicator
U
شخص در تماس
contact area
U
سطح تماس
finishes
U
تماس انتهایی
finish
U
تماس انتهایی
interactional points
U
نقاط تماس
tuch
U
تماس دادن با
contact area
U
منطقه تماس
shock hazard
U
خطر تماس
point contact
U
تماس نقطهای
contact angle
U
زاویه تماس
point of contact
U
نقطه تماس
movement to contact
U
حرکت به تماس
line to line fault
U
تماس خطوط
corps a corps
U
تماس بدنی
skim
U
تماس اندک
contact patrol
U
گشتی تماس
contact point
U
قطب تماس
skimmed
U
تماس اندک
contact flange
U
فلانژ تماس
area contact
U
سطح تماس
contact surface
U
سطح تماس
going on
U
نزدیکی تماس
contact ratio
U
نسبت تماس
zone of contact
U
ناحیه تماس
skims
U
تماس اندک
contact pressure
U
فشار تماس
contact party
U
گروه تماس
contact lost
U
تماس قطع شد
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
to be in contact
U
تماس داشتن
to be in rapport
U
تماس داشتن
contact diameter
U
قطر تماس
angle of contact
U
زاویه تماس
to bring into contact
U
تماس دادن
contiguity
U
برخورد تماس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com