Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low level modulation
U
تلفیق سطح پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
collating
U
تلفیق
collate
U
تلفیق
patching together
U
تلفیق
collated
U
تلفیق
syncretism
U
تلفیق
synthesis
U
تلفیق
syntheses
U
تلفیق
collates
U
تلفیق
reconciliation
U
تلفیق
modulation
U
تلفیق
modulator
U
تلفیق کننده
conflates
U
تلفیق کردن
modulation frequency
U
بسامد تلفیق
collated
U
تلفیق کردن
conflating
U
تلفیق کردن
collate
U
تلفیق کردن
incorporation
U
پیوستگی تلفیق
compilation
U
تلفیق همگردانی
fm
U
تلفیق بسامدی
conflate
U
تلفیق کردن
amplitude modulation
U
تلفیق دامنهای
collator
U
تلفیق کننده
collating
U
تلفیق کردن
phase modulation
U
تلفیق فازی
schematist
U
تلفیق کننده
frequency modulation
U
تلفیق بسامدی
PM
U
تلفیق فازی
PM
U
تلفیق مرحلهای
reconcilable
U
قابل تلفیق
frequency modulation
U
تلفیق فرکانس
collates
U
تلفیق کردن
conflated
U
تلفیق کردن
pulse modulation
U
تلفیق تپشی
compilations
U
تلفیق همگردانی
am
U
تلفیق دامنهای odulation
frequecny modulation recording
U
ثبت تلفیق فرکانس
modem
U
تلفیق و تفکیک کننده
pulse code modulation
U
تلفیق رمز تپشی
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
external modem
U
تلفیق و تفکیک کننده برونی
frequency synthesizer
U
ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
collating sequence
U
توالی ترتیب رشته تلفیق
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
modified frequency modulation recording
U
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
internal modem
U
تلفیق و تفکیک کننده درونی
mfm
U
ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
conflation
U
ترکیب دوعبارت بایکدیگر تلفیق
schematism
U
تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
hayes compatible modem
U
تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
farraginous
U
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
pcm
U
تلفیق رمزضربان Compatible Plug شرکت تولید تجهیزات کامپیوتری anufacturerodulation
Lous quinze
U
[سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
purpurin
U
رنگ ارغوان یا قرمز
[که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
ppm
U
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
lower
U
پایین تر
shitu
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
further down
U
پایین تر
sub-
U
یا پایین تر
below
U
پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
lowers
U
پایین تر
submiss
U
پایین
lowering
U
پایین تر
hypogenous
U
پایین رو
low
U
پایین
flattest
U
پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
flat
U
پایین
infara
U
پایین
lower
U
پایین
lowered
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
de-
U
پایین
low level
U
پایین
underneath
U
پایین
down stairs
U
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
lower limit
U
حد پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
below
<adv.>
U
در پایین
lower most
U
پایین تر
dowm
U
پایین
neath or neath
U
پایین تر
neath or neath
U
پایین
down
U
پایین
bottoms
U
پایین
short
U
پایین تر
shorter
U
پایین تر
shortest
U
پایین تر
vide infara
U
پایین
beneath
U
پایین
beneath
U
پایین تر
bottom
U
پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
down current
U
جریان رو به پایین
down draft
U
جریان رو به پایین
to let down
U
پایین کردن
to get down
U
پایین رفتن
to come down
U
پایین امدن
look down
U
پایین امدن
desceht
U
پایین امدن
prolapsus
U
پایین افتادگی
to sink in the scale
U
پایین رفتن
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
decurrent
U
پایین افتاده
let down
U
پایین کردن
to bring down
U
پایین اوردن
to beat down
U
پایین اوردن
lower classes
U
طبقه پایین
lower class
U
طبقه پایین
top-down
U
از بالا به پایین
to go down
U
پایین رفتن
top down
U
از بالا به پایین
disrate
U
پایین اوردن
the valley lies below
U
ده در پایین است
catabatic
U
پایین اینده
to look down
U
پایین امدن
downtrend
U
سیربطرف پایین
the masses
U
دستههای پایین تر
go down
U
پایین رفتن
go dan barai
U
رد کردن از پایین
alow
U
روبه پایین
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
downward movement
U
حرکت رو به پایین
downward swing
U
نوسان رو به پایین
downward travel
U
ضربه رو به پایین
the lower world
U
جهان پایین
downward compatibility
U
سازگارمتمایل به پایین
face down feed
U
خورد رو به پایین
undermost
U
پایین ترین
up and down
U
بالا و پایین
foot
U
پایین بادبان
feet
U
پایین دامنه
low
U
پایین ضعیف
bottommost
U
پایین ترین
submaxilla
U
ارواره پایین
down stroke
U
ضربه رو به پایین
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
bottom up
U
از پایین به بالا
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
hereinbelow
U
در پایین این
downfield
U
میدان پایین
low
U
پایین اهسته
to reach down
U
پایین اوردن
download
U
بارگیری پایین
to set down
U
پایین اوردن
downmost
U
پایین ترین
bate
U
پایین اوردن
minor
U
پایین رتبه
lee
U
پایین باد
subordinates
U
فرعی پایین تر
subordinated
U
فرعی پایین تر
subordinate
U
فرعی پایین تر
low order
U
پایین رتبه
low order
U
مرتبه پایین
shutting
U
پایین اوردن
shuts
U
پایین اوردن
shut
U
پایین اوردن
low pass
U
پایین گذر
low resolution
U
تفکیک پایین
subordinating
U
فرعی پایین تر
downstairs
U
طبقه پایین
nether
U
زیر پایین
nether
U
واقع در پایین
downward
U
روبه پایین
downward
U
پایین زیرین
drives
U
ضربه از پایین
drive
U
ضربه از پایین
beneath
U
از زیر پایین تر از
depressions
U
پایین دادن
depression
U
پایین دادن
low resolution
U
وضوح پایین
lower limit
U
کران پایین
neath or neath
U
پایین زیرین
nether world
U
جهان پایین
nutant
U
پایین افتاده
nutate
U
پایین افتادن
oars down
U
پارو پایین
on the down grade
U
پایین رونده
overhand
U
از پایین ببالا
prolapse
U
پایین افتادگی
prolapse
U
پایین افتادن
downstream
U
پایین دست
pushdown
U
پایین فشردنی
dim light
U
نور پایین
lower mast
U
دکل پایین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com