English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distortion U تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortions U تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buzzed U وزوز کردن
bumbles U وزوز کردن
bumbled U وزوز کردن
buzzes U وزوز کردن
buzzing U وزوز کردن
bumb U وزوز کردن
buzz U وزوز کردن
bumble U وزوز کردن
hummed U وزوز کردن
hum U وزوز کردن
bole U وزوز کردن
bombinate U وزوز کردن
hums U وزوز کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
drones U وزوز
drone U وزوز
hum U وزوز
hummed U وزوز
zippy U پر از وزوز
droned U وزوز
hums U وزوز
droning U وزوز
fizzle U وزوز
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
buzzed U وزوز ورور
whir U صدای وزوز
buzz U وزوز ورور
intercarrier buzz U وزوز مخلوط
buzzing U وزوز ورور
buzzes U وزوز ورور
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
grid hum U صدای وزوز شبکه
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
mangles U دستگاه پرس له کردن
mangling U دستگاه پرس له کردن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
mangle U دستگاه پرس له کردن
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
image degradation U کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
zamboni U دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
degausser U وسیلهای برای پاک کردن اطلاعات از دستگاه ضبط مغناطیسی
to save [to disk/DVD etc.] U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
air condition U دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
paying U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
wand U دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands U دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan U دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism U دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharges U مرخص کردن پس دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com