English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
depopulation U تقلیل نفوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
population U نفوس
populations U نفوس
the t. population U تمامی نفوس
depopulation U کاهش نفوس
demography U امارگیری نفوس بشر
demographic U وابسته به امارگیری نفوس
the population is stationary U شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
i put the population at 0000 U نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
diminution U تقلیل
cut back U تقلیل
reductions U تقلیل
reduction U تقلیل
reductional U تقلیل
cut back U تقلیل دادن
depauperate U تقلیل یافته
data reduction U تقلیل داده ها
weakens U تقلیل دادن
weakening U تقلیل دادن
weakened U تقلیل دادن
monetary contraction U تقلیل پول
deceleration lane U خط تقلیل سرعت
reductive U تقلیل دهنده
depletable U تقلیل یافتنی
reduction ratio U ضریب تقلیل
reducer U تقلیل دهنده
reducible U تقلیل پذیر
reduction coefficient U ضریب تقلیل
reduction of armamentes U تقلیل تسلیحات
weaken U تقلیل دادن
lessened U تقلیل یافتن
reduces U تقلیل یافتن
reducing U تقلیل دادن
reducing U تقلیل یافتن
cut U تقلیل دادن
cuts U تقلیل دادن
reduce U تقلیل دادن
diminishes U تقلیل یافتن
deflation U تقلیل قیمتها
diminish U تقلیل یافتن
depletion U رگ زنی تقلیل
lessen U تقلیل یافتن
lessening U تقلیل یافتن
lessens U تقلیل یافتن
reduces U تقلیل دادن
reduce U تقلیل یافتن
depleted U تقلیل درامد ملی
reduction of capital U تقلیل سرمایه شرکت
deplete U تقلیل درامد ملی
diminished U : تقلیل یافته کاسته
deflation U تقلیل میزان پول
partial reduction coefficient U ضریب تقلیل جزئی
scrimp U نحیف تقلیل دادن
reduced form U فرم تقلیل یافته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
depletion U تقلیل درامد ملی
irreducible U غیر قابل تقلیل
depletes U تقلیل درامد ملی
depleting U تقلیل درامد ملی
single reduction U تقلیل سرعت تکی
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
uncurtailed bars U ارماتور بدون تقلیل مقطع
reductase U دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
cut down U خلاصه کردن تقلیل دادن
attenuating U تقلیل دادن دقیق شدن
cost saving U درامد حاصل از تقلیل هزینه
cost reduction U تقلیل قیمت تمام شده
attenuated U تقلیل دادن دقیق شدن
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
attenuate U تقلیل دادن دقیق شدن
hypothermal U وابسته به تقلیل درجه حرارت
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
attenuates U تقلیل دادن دقیق شدن
disrate U پست کردن تقلیل رتبه دادن
haplosis U تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
betterment U خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
design strength U مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
data reduction U تقلیل داده ها کاهش داده ها
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com