English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transvestism U تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transvestite U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestites U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
Other Matches
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
infringements U تقلید
emulation U تقلید
imitativeness U تقلید
mimicry U تقلید
mimesis U تقلید
infringement U تقلید
imitation U تقلید
faked U تقلید
apery U تقلید
fake U تقلید
imitations U تقلید
sequacity U تقلید
fakes U تقلید
mimetic U وابسته به تقلید
imitatively U از روی تقلید
pantomimes U تقلید در اوردن
patterning U تقلید کردن
mimes U تقلید دراوردن
farces U تقلید لودگی
take for granted <idiom> U تقلید از چیزی
pantomime U تقلید در اوردن
imitativeness U استعداد تقلید
exemplary U شایان تقلید
imitative of U تقلید کننده از
mimed U تقلید دراوردن
mime U تقلید دراوردن
stereotyped U تقلید شده
copyrights U حق چاپ و تقلید
hokeypokey U تقلید واداواصول
copyright U چاپ و تقلید
copyright U حق چاپ و تقلید
copyrights U چاپ و تقلید
imitability U قابلیت تقلید
imitable U قابل تقلید
farce U تقلید لودگی
fabricate U تقلید کردن
simulation U تقلید تمارض
emulating <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
personate U تقلید کردن از
emulates U تقلید کردن
impressionist U تقلید درآور
simulations U تقلید تمارض
emulated U تقلید کردن
fabricated U تقلید کردن
fabricates U تقلید کردن
pantomiming <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
fabricating U تقلید کردن
monkey U تقلید دراوردن
monkeys U تقلید دراوردن
emulate U تقلید کردن
simulafe U تقلید کردن
impressionists U تقلید درآور
mocked U تقلید دراوردن
mimetism U تقلید حفافتی
mimetism U تقلید استتاری
mock up U تقلید کردن
mock U تقلید دراوردن
mimesis U تقلید واگیری
mocking U تقلید دراوردن
mocks U تقلید دراوردن
mimic U تقلید کردن
mimicked U تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
miming U تقلید دراوردن
mimics U تقلید کردن
burlesques U تقلید و هجوکردن
terminal emulation U تقلید ترمینالی
burlesque U تقلید و هجوکردن
sequacious U اهل تقلید تابع
parody U تقلید مسخره امیزکردن
mimesis U تقلید هنر از واقعیات
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
burlesques U تقلید رقص لخت
parodies U تقلید مسخره امیزکردن
inimitable U غیر قابل تقلید
burlesque U تقلید رقص لخت
birdcall U تقلید صدای پرنده
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
travesties U تقلید مسخره امیز کردن
travesty U تقلید مسخره امیز کردن
to copyright U حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
it is copyright U حق چاپ و تقلید محفوظ است
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
onomatopoeic U به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
emulation U نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
all right reserved U هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
extracode U توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machine U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machines U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird U یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
machined U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
repugnant U مخالف
controvertist U مخالف
oppositionist U ضد مخالف
adverse U مخالف
contrary to U مخالف
resistent U مخالف
against U مخالف
antipodal U مخالف
oppugnant U مخالف
at outs U مخالف
aliens U مخالف
at d. U مخالف
by the ears U مخالف
contradictive U مخالف
oppugner U مخالف
out of keeping U مخالف
unfavorable U مخالف
opponent U مخالف
anie U مخالف
contradictory U مخالف
averse U مخالف
oppositive U مخالف
contra U مخالف
non content U مخالف
irreconcilable U مخالف
contrary U مخالف
adversaries U مخالف
adversary U مخالف
contrariant U مخالف
opposit U مخالف
foes U مخالف
hostile U مخالف
dissident U مخالف
dissidence U مخالف
antagonists U مخالف
dissidents U مخالف
dissenting U مخالف
with U مخالف
gyaku U مخالف
foe U مخالف
gainst U مخالف
conflicting U مخالف
contradiction U مخالف
contradictions U مخالف
inadvisable U مخالف
opponents U مخالف
converse U مخالف
conversed U مخالف
converses U مخالف
gainsayer U مخالف
conversing U مخالف
alien U مخالف
antagonist U مخالف
positive U که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator U ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
antagonized U مخالف کردن
reluctancy U بیزاری مخالف
reluctate U مخالف کردن
antagonists U عضله مخالف
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
dissent U رای مخالف
impolitic U مخالف مصلحت
prevailing wind U باد مخالف
antagonist U عضله مخالف
dissented U رای مخالف
dissents U رای مخالف
standpat U مخالف تغییر
bucking voltage U ولتاژ مخالف
contradict U مخالف بودن با
contradicted U مخالف بودن با
contradicts U مخالف بودن با
opponent U طرف مخالف
dissenting U مخالف معاند
antislavery U مخالف بردگی
antitrust U مخالف تشکیل
clashing U برخوردکننده مخالف
crosscurrent U جریان مخالف
antipapal U مخالف پاپ
antimonaechical U مخالف سلطنت
conflictive U مغایر مخالف
overthwart U بطور مخالف
contra flow U جهت مخالف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com