Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he put orlaid the blame me
U
تقصیر را به گردن من گذاشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bear the blame
U
تقصیر را به گردن گرفتن
Why should I take the blame?
U
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
differentiator
U
وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
lei
U
دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
neck
U
گردن سر و گردن اسب
necks
U
گردن سر و گردن اسب
She just left ( went ) . off she went .
U
گذاشت ورفت
inputted
U
درون گذاشت
negligence
U
فرو گذاشت
feed
U
درون گذاشت
overlay
U
جای گذاشت
input
U
درون گذاشت
overlaying
U
جای گذاشت
overlays
U
جای گذاشت
feeds
U
درون گذاشت
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
outputs
U
برون گذاشت برونگذار
The fellow just took off.
U
طرف گذاشت دررفت
output
U
برون گذاشت برونگذار
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
drew
U
دریافت کرد ناتمام گذاشت
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
He left a large fortuue.
U
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
identity of indiscernibles
U
یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
torticollis
U
کجی مادرزادی گردن گردن کجی
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
cleanhanded
U
بی تقصیر
niet culpable
U
بی تقصیر
pure of guilt
U
بی تقصیر
raps
U
تقصیر
wite
U
تقصیر
rap
U
تقصیر
faulted
U
تقصیر
offenceless
U
بی تقصیر
tortious
U
تقصیر
faults
U
تقصیر
innocent
U
بی تقصیر
fault
U
تقصیر
sinless
U
بی تقصیر
reproachless
U
بی تقصیر
misdemeanours
U
تقصیر
misdemeanour
U
تقصیر
misdemeanors
U
تقصیر
irreprehensible
U
بی تقصیر
error
U
تقصیر
errors
U
تقصیر
delinquency
U
تقصیر
faultless
U
بی تقصیر
guiltless
U
بی تقصیر
guilt
U
تقصیر
blameless
U
بی تقصیر
offence
U
تقصیر حمله
It's her fault.
[She is to blame for it.]
[The blame lies with her.]
U
تقصیر
[سر]
او
[زن]
است.
Don't put
[lay]
the blame on me!
U
تقصیر را نیانداز سر من!
theory of fault
U
تئوری تقصیر
faults
U
تقصیر اشتباه
the fault lies with him
U
تقصیر با اوست
culpable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
fault
U
تقصیر اشتباه
faulted
U
تقصیر اشتباه
offenses
U
تقصیر حمله
it is his fault
U
تقصیر اوست
clupable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
offense
U
تقصیر حمله
fraudvlent bank
U
ورشکسته به تقصیر
commit a fault
U
تقصیر کردن
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
strict liability
U
مسئوولیت بدون تقصیر
condonation
U
عفو تقصیر بخشایش
wronging
U
تقصیر و جرم غلط
i may thank myself
U
تقصیر ازخودم بود
crime
U
تقصیر تبه کاری
It's your own fault.
U
تقصیر خودت است.
animadvert
U
تعیین تقصیر ومجازات
He is not to blame for this.
U
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
wrongs
U
تقصیر و جرم غلط
To take the blame .
U
تقصیر را بگردن گرفتن
to point the finger at somebody
U
تقصیر را سر کسی گذاشتن
wrong
U
تقصیر و جرم غلط
make somebody take the fall
U
تقصیر را به بگردن کسی انداختن
condenser
U
الت تقصیر عدسی محدب
To put the blame some one .
U
تقصیر را بگردن کسی انداختن
leave (someone) holding the bag
<idiom>
U
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
gross negligence
U
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
to put the blame on somebody
U
تقصیر را سر کسی گذاشتن
[اصطلاح مجازی]
You asked for it. You had it coming.
U
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
to pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
to pass the buck to somebody
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
to lay the blame on someone
U
تقصیر رابگردن کسی گذاشتن کسیرامسئول دانستن
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
mooic
U
گردن
neck necessity
U
گردن
crookneck
U
گردن کج
paxwax
U
پی گردن
insubordinate
U
گردن کش
necks
U
گردن
neck
U
گردن
restiff
U
گردن کش
stiff-necked
U
گردن کش
napes
U
پس گردن
nape
U
پس گردن
Tahmasb
U
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
neck cloth
U
دستمال گردن
necker chief
U
دستمال گردن
narrow necked
U
گردن باریک
necklines
U
گردن لباس
stodgy
U
گردن کلفت
long necked
U
گردن دراز
roughneck
U
گردن کلفت
the neck of a bottle
U
گردن بطری
the neck of a womb
U
گردن زهدان
stiff neck
U
گردن خشک
tippet
U
گردن پوش
neckcloth
U
دستمال گردن
stoutness
U
گردن کلفتی
neckline
U
گردن لباس
restively
U
گردن کشانه
He came back downcast ( shamefacekly ) .
U
با گردن کج بر گشت
restiveness
U
گردن کشی
pervicacious
U
گردن کش سرسخت
stiff neck
U
خشکی گردن
nucha
U
پشت گردن
to shake off the dust
U
گردگیری گردن
stiff necked
U
گردن کلفت
necklet
U
خز یا شال گردن
necklet
U
گردن پوش
nip up
U
اسکلبکا پس گردن
refractorily
U
گردن کشانه
decapitating
U
گردن زدن
chases
U
گردن توپ
chased
U
گردن توپ
chase
U
گردن توپ
ruffians
U
گردن کلفت
nape
U
پشت گردن
napes
U
پشت گردن
beheads
U
گردن زدن
anadem
U
گردن بند
beheading
U
گردن زدن
behead
U
گردن زدن
shawls
U
دستمال گردن
handkerchiefs
U
دستمال گردن
shawl
U
دستمال گردن
ascot
U
شال گردن
neckerchiefs
U
دستمال گردن
chasing
U
گردن توپ
ruffian
U
گردن کلفت
collars
U
گردن بند
decapitates
U
گردن زدن
decapitated
U
گردن زدن
decapitate
U
گردن زدن
muffler
U
شال گردن
beheaded
U
گردن زدن
cervical
U
وابسته به گردن
mufflers
U
شال گردن
noddle
U
پشت گردن
handkerchief
U
دستمال گردن
noddles
U
پشت گردن
cervices
U
پشت گردن
cervix
U
پشت گردن
chokers
U
شال گردن
cervixes
U
پشت گردن
collar
U
گردن بند
neckerchief
U
دستمال گردن
feed
U
تغذیه گردن
choker
U
شال گردن
ties
U
دستمال گردن
decollate
U
گردن زدن
decollation
U
گردن زنی
dumpy
U
گردن کلفت
deer neck
U
گردن کشیده
deer neck
U
گردن همایی
arrogantly
U
گردن فراز
arrogant
U
گردن فراز
incrassate
U
غلیظ گردن
tie
U
دستمال گردن
hoodman blind
U
گردن کلفت
feeds
U
تغذیه گردن
necklace
U
گردن بند
ascot
U
دستمال گردن
neck of the womb
[Cervix uteri]
U
گردن رحم
[کالبدشناسی]
cervix
[of uterus]
U
گردن رحم
[کالبدشناسی]
To act as a bully .
U
گردن کلفتی کردن
scruff
U
پس گردن دون شمردن
thugs
U
قاتل گردن کلفت
uterine cervix
[Cervix uteri]
U
گردن رحم
[کالبدشناسی]
uterine neck
[Cervix uteri]
U
گردن رحم
[کالبدشناسی]
bully
U
گردن کلفت گوشت
challenge
U
طلب حق گردن کشی
bullied
U
گردن کلفت گوشت
shawl
U
شال گردن بستن
thug
U
قاتل گردن کلفت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com