English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whack up U تقسیم به سهام کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
capital stock U عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
stop loss order U دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
stock dividend U سهام صادره بابت سود سهام
stoporder U دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
stock jobber U محتکر سهام دلال سهام
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
subscribe U پذیره نویسی کردن سهام
subscribing U پذیره نویسی کردن سهام
subscribed U پذیره نویسی کردن سهام
to declare a divident U سود سهام را اعلان کردن
subscribes U پذیره نویسی کردن سهام
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
separated U تقسیم کردن
administered U تقسیم کردن
separate U تقسیم کردن
give-and-take <idiom> U تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن
divides U تقسیم کردن
administering U تقسیم کردن
administer U تقسیم کردن
divide U تقسیم کردن
shared U تقسیم کردن
administers U تقسیم کردن
separates U تقسیم کردن
share U تقسیم کردن
intersect U تقسیم کردن
compart U تقسیم کردن
intersected U تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن
intersects U تقسیم کردن
shares U تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن
aminister U تقسیم کردن
compartments U تقسیم کردن
compartment U تقسیم کردن
to share out U تقسیم کردن
prorate U به نسبت تقسیم کردن
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
distribute among the creditors in propor U به غرماء تقسیم کردن
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
fractionalize U تقسیم بجزء کردن
cantons U به بخش تقسیم کردن
fractionize U تقسیم بجزء کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
partition U تقسیم افراز کردن
graduating U تقسیم بندی کردن
thirds U به سه بخش تقسیم کردن
autotomize U تقسیم خودبخود کردن
sector U جزء تقسیم کردن
sectors U جزء تقسیم کردن
partitions U تقسیم افراز کردن
lot U تقسیم بندی کردن
shires U به استان تقسیم کردن
shire U به استان تقسیم کردن
break down U تقسیم بندی کردن
graduates U تقسیم بندی کردن
third U به سه بخش تقسیم کردن
graduate U تقسیم بندی کردن
canton U به بخش تقسیم کردن
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
gerrymander U بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
apportioning U تقسیم کردن تخصیص دادن
to d. with others U بادیگران تقسیم یاسهم کردن
apportions U تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion U تقسیم کردن تخصیص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
dichotomize U بدو بخش تقسیم کردن
apportioned U تقسیم کردن تخصیص دادن
comparmentalize U به اپارتمانهای جداجدا تقسیم کردن
compartmentalised U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalises U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
distributing U تقسیم کردن تعمیم دادن
compartmentalizes U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
pottion U تقسیم کردن سهم دادن از
compartmentalize U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
syllabify U تقسیم به هجای مقطع کردن
compartmentalizing U به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
distribute U تقسیم کردن تعمیم دادن
divisions U بخش رسته تقسیم کردن
division U بخش رسته تقسیم کردن
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
distributes U تقسیم کردن تعمیم دادن
admeasure U سهم دادن تقسیم کردن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
piecemeal U به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
balkanize U ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
dispart U تقسیم شدن هدف گیری کردن
partition U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partitions U اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
imputing U تقسیم کردن متهم کردن
imputes U تقسیم کردن متهم کردن
imputed U تقسیم کردن متهم کردن
impute U تقسیم کردن متهم کردن
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
liquidates U سهام
stocked U سهام
liquidated U سهام
liquidate U سهام
portfolios U سهام
liquidating U سهام
portfolio U سهام
holding U سهام
secular trend U سهام
stock U سهام
bullish stocks U سهام رو به ترقی
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس سهام
joint shares U سهام مشترک
preferential shares U سهام ممتازه
registered shares U سهام بانام
PR U سهام ممتاز
stock_broker U دلال سهام
gilt edged shares U سهام ممتازه
holding U دارائی سهام
dividends U سود سهام
general stock U سهام عمومی
ordinary share U سهام عادی
share warrant U گواهینامه سهام
dividend U سود سهام
blue chip U سهام مرغوب
blue-chip U سهام مرغوب
stock exchange U بورس سهام
stock exchanges U بورس سهام
stock exchange U بورس سهام
stock broker U دلال سهام
growth stocks U سهام پر سود
government stock U سهام دولت
bearer shares U سهام بی نام
savings bond U سهام قرضه
fixed portion U سهام معینه
bank stock U سهام بانک
ordinary share U سهام معمولی
preferred shares U سهام ممتاز
preference shares U سهام ممتازه
propertied U سهام دار
stock U سهام سرمایه
inscribed stock U سهام با اسم
to buy into U سهام خریدن در
ordinary shares U سهام عادی
privileged shares U سهام ممتاز
debenture stock U سهام قرضه
preferred shares U سهام مقدم
stocked U سهام سرمایه
inscribed stock U سهام نامدار
bourse U بازار سهام
preference shares U سهام ممتاز
conversion of shares U تبدیل سهام
common stocks U سهام عادی
preferred stock U سهام ممتازه
deferred share U سهام موجل
dividened U سود سهام
common stock U سهام عادی
break in share prices U کاهش قیمت سهام
stockbroker U دلال سهام شرکتها
interim dividend سود موقتی سهام
stockbrokers U دلال سهام شرکتها
brokerage U کارمزد خرید سهام
common stock U سهام معمولی شرکت
provisional scrip U تصدیق موقت سهام
non cash shares U سهام غیر نقدی
national dividend U سود سهام ملی
revenue U درامد سود سهام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com