English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cypres U تقریبی نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
approximate U نزدیک امدن تقریبی
approximated U نزدیک امدن تقریبی
approximates U نزدیک امدن تقریبی
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
proximate U تقریبی
approximates U تقریبی
approximate solution U حل تقریبی
approximated U تقریبی
approximative U تقریبی
approximate U تقریبی
approx U مخفف تقریبی
whereabout U محل تقریبی
sketched U نقشه تقریبی
whereabouts U جای تقریبی
sketches U نقشه تقریبی
calculation U پاسخ تقریبی
parametric estimate U تخمین تقریبی
rough estimate U براورد تقریبی
sketch U نقشه تقریبی
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
approximate value U مقدار تقریبی
give or take U تخمین تقریبی
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approximate contour U میزان منحنی تقریبی
estimated time of departure U زمان تقریبی عزیمت
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
approximate absolute temperature U دمای مطلق تقریبی
whereabout U حدود تقریبی مکان
etd U زمان تقریبی حرکت
peseta U سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
eta U arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
ozonosphere U لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
cirrus U لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro cumulus U لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
truncated U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncate U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncating U انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
nominal scale U شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
proxy variables U متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
forbye U نزدیک
by U از نزدیک
neighbouring U نزدیک
in sight U نزدیک
nigh U نزدیک
nears U نزدیک
nearing U نزدیک
close aboard U نزدیک
nearest U نزدیک
close up U از نزدیک
contiguous U نزدیک
imminent U نزدیک
hard by U نزدیک
forbye U از نزدیک
forby U از نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
forby U نزدیک
fast by U نزدیک
at hand U نزدیک
foreby U نزدیک
hand to hand U نزدیک
close by U نزدیک
towards U نزدیک
narrowly U از نزدیک
caudal U نزدیک به دم
cephalo U نزدیک به سر
nearer U نزدیک
closest U نزدیک
nearby U نزدیک
vicinal U نزدیک
closes U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
closer U نزدیک
proximate U نزدیک
accessible U نزدیک
close U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
approaching U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
adjacent U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
on the eve of U نزدیک
upcoming U نزدیک
near U نزدیک
close-ups U از نزدیک
near upon U نزدیک
forthcoming U نزدیک
beside U نزدیک
neared U نزدیک
near by U نزدیک به
near at hand U نزدیک
near by U نزدیک
next door to U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
near- U نزدیک
close-up U از نزدیک
deepest U نزدیک به هدف
deep U نزدیک به هدف
deeper U نزدیک به هدف
closest U نزدیک بهم
caudal U نزدیک به انتها
upcoming U دراتیه نزدیک
adducent U نزدیک کننده
adductor U نزدیک کننده
approachable U نزدیک شدنی
myopia U نزدیک بینی
deciding U نزدیک به هدف
close coordination U هماهنگی نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
stand by <idiom> U نزدیک بودن
low U نزدیک سبد
aggress U نزدیک شدن
aftermost U نزدیک پاشنه
admaxillary U نزدیک ارواره
close combat U رزم نزدیک
close control U کنترل نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
paulo postfuture U اینده نزدیک
parotic U نزدیک به گوش
paranephric U نزدیک گرده
parahepatic U نزدیک جگر
on the simmer U نزدیک بجوش
of kin U نزدیک همانند
odd comeshortly U اینده نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
neighbor U همسایه نزدیک
nearsightedness U نزدیک بینی
nearer the end U نزدیک تر بیابان
near shore U نزدیک به ساحل
near point U نقطه نزدیک
near by U دم دست نزدیک
recent memory U حافظه نزدیک
to be quite close U نزدیک به هم بودن
in the near future U در آینده نزدیک
Near our office . U نزدیک اداره ما
to keep close U نزدیک ماندن
to gain on U نزدیک شدن به
to come by U نزدیک شدن
to be on the way U نزدیک شدن
subsaturated U نزدیک به اشباع
subcentral U نزدیک مرکز
subapical U نزدیک راس
subadult U نزدیک سن تکلیف
short sighted U نزدیک بین
paranasal U نزدیک بینی
near sightedness U نزدیک بینی
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
danger close U خطر نزدیک
come by U نزدیک شدن
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
toward(s) evening U نزدیک به عصر
close coordination U همکاری نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
going on U نزدیک شدن
near sight U نزدیک بینی
myopy U نزدیک بینی
keep back U نزدیک نشوید
infighting U نبرد نزدیک
inextremis U نزدیک بمرگ
inapproachable U نزدیک نشدنی
one of these days U دراینده نزدیک
in the near f. U دراینده نزدیک
in shore U در اب نزدیک کرانه
immediate flanks U جناحین نزدیک
his almost night U نزدیک شب است
hare sighted U نزدیک بین
hand in glove U خیلی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
hail fellow U صمیمی نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
converge U به هم نزدیک شدن
abuts U نزدیک بودن
abut U نزدیک بودن
nears U نزدیک به ضربه
whitish U نزدیک به سفید
approximates U نزدیک کردن
approximated U نزدیک کردن
approximate U نزدیک کردن
graze U نزدیک به زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com