English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subovate U تقریبا بیضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ellipse U بیضی
ellipses U بیضی
ovate U بیضی
oviform U بیضی
ellipsoid U بیضی
scutellate U بیضی
elliptic U بیضی
ellipsoid U بیضی وار
quasi elliptic U شبه بیضی
ellipsoid U بیضی گون
oval window U روزنه بیضی
elliptically U به شکل بیضی
elliptical arch U طاق بیضی
fenestra ovalis U روزنه بیضی
ovally U بشکل بیضی
elliptical U بیضی شکل
subovate U نیمه بیضی
speedway U پیست بیضی اتومبیلرانی
elliptical galaxy U کهکشان بیضی گون
elliptical roller U غلطک بیضی شکل
ovals U زمین بیضی شکل
oval U زمین بیضی شکل
ovalize U تخم مرغی یا بیضی کردن
ovals U بیضی تخم مرغی شکل
trammel U الت ترسیم بیضی تعدیل
oval U بیضی تخم مرغی شکل
briolette U نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
marquize U نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
pone U نان بیضی شکل ارد ذرت
tokay U انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
gun-loop U [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
about <adv.> U تقریبا
feckly U تقریبا
roughly <adv.> U تقریبا
wellnigh U تقریبا
proximately U تقریبا"
not much of <idiom> U تقریبا بد
just about <idiom> تقریبا
approx U تقریبا
nighly U تقریبا
next door to U تقریبا
inexactly U تقریبا
sort of U تقریبا
approximately U تقریبا
almost U تقریبا
practically U تقریبا"
nearest U تقریبا
much U تقریبا
well nigh U تقریبا
some U تقریبا
circa U تقریبا
nearly U تقریبا
nears U تقریبا
nearing U تقریبا
nearer U تقریبا
well-nigh U تقریبا
by a U تقریبا
near U تقریبا
pretty much U تقریبا
all but U تقریبا
neared U تقریبا
near- U تقریبا
about two years U تقریبا`
roughly U تقریبا"
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
semis U تقریبا نصف
semi U تقریبا نصف
squarish U تقریبا مربع
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
approximately U تقریبا به درستی
about two years U تقریبا` دو سال
near vertical U تقریبا عمودی
gravel blind U تقریبا کور
next to impossible U تقریبا نشدنی
nip and tuck U تقریبا برابر
tracks U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
breasted drill U مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
disobedience U تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
it is much the same U تقریبا همان است
nigh U تقریبا نزدیک شدن
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
turtleback U لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
approximating U آنچه تقریبا درست است
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
side cast U پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
jetstream U باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
ecdysiast U زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
pendant U سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com