English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
indelicately U بدون رعایت نزاکت یا فرافت
without regard for decency U بدون رعایت نزاکت یاادب
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
roughly U تقریبا"
nighly U تقریبا
next door to U تقریبا
sort of U تقریبا
nears U تقریبا
nearing U تقریبا
much U تقریبا
feckly U تقریبا
just about <idiom> تقریبا
pretty much U تقریبا
wellnigh U تقریبا
about <adv.> U تقریبا
about two years U تقریبا`
approx U تقریبا
all but U تقریبا
some U تقریبا
inexactly U تقریبا
almost U تقریبا
circa U تقریبا
approximately U تقریبا
proximately U تقریبا"
roughly <adv.> U تقریبا
near- U تقریبا
near U تقریبا
not much of <idiom> U تقریبا بد
nearly U تقریبا
well-nigh U تقریبا
well nigh U تقریبا
practically U تقریبا"
nearest U تقریبا
nearer U تقریبا
neared U تقریبا
by a U تقریبا
gravel blind U تقریبا کور
semis U تقریبا نصف
subovate U تقریبا بیضی
about two years U تقریبا` دو سال
semi U تقریبا نصف
near vertical U تقریبا عمودی
squarish U تقریبا مربع
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
next to impossible U تقریبا نشدنی
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
approximately U تقریبا به درستی
nip and tuck U تقریبا برابر
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
disobedience U تقریبا" معادل desertion
it is much the same U تقریبا همان است
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
nigh U تقریبا نزدیک شدن
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximating U آنچه تقریبا درست است
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
observance U رعایت
ovservation U رعایت
respect U رعایت
respects U رعایت
formally U با رعایت
consideration U رعایت
considerations U رعایت
observancy U رعایت
observingly U با رعایت
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
keep to U رعایت کردن
esteem U رعایت ارزش
non observance of ..... U عدم رعایت .....
non compliance U عدم رعایت
legality U رعایت قانون
observing U رعایت کردن
observed U رعایت کردن
inobservance U عدم رعایت
to pass by any thing U رعایت نکردن
observes U رعایت کردن
to go through U رعایت کردن
ceremoniousness U رعایت تعارف
observe U رعایت کردن
nonconformity U عدم رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
disrespect U عدم رعایت
heed U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
regarded U رعایت توجه
heeds U ملاحظه رعایت
regard U رعایت توجه
observe silence U رعایت سکوت
regards U رعایت توجه
regardful U رعایت کننده
regard for others U رعایت دیگران
side cast U پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
economizes U رعایت اقتصاد کردن
formalism U رعایت ائین و اداب
respectfulness U رعایت احترام وادب
circuit discipline U رعایت انضباط مدار
multitudinism U رعایت حال توده
inobservance of a law U عدم رعایت قانون
economization U رعایت اصول اقتصادی
observe silence U سکوت را رعایت کنید
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
for short U برای رعایت اختصار
economising U رعایت اقتصاد کردن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
economises U رعایت اقتصاد کردن
economize U رعایت اقتصاد کردن
economized U رعایت اقتصاد کردن
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
to stand U چیزیرادقیقا رعایت کردن
gradualism U رعایت اصول تدریج
breach of propriety U عدم رعایت اداب
formality U رعایت اداب ورسوم
regarded U رعایت راجع بودن به
in deference to U بملاحظه برای رعایت
economised U رعایت اقتصاد کردن
regard U رعایت راجع بودن به
fashionableness U رعایت سبک پسندیده
regards U رعایت راجع بودن به
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
jetstream U باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
bluntness U عدم رعایت نزاکت یاتعارف
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
indecorum U عدم رعایت ایین معاشرت
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
quite the thing U رعایت کننده سبک روز
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
expressionism U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
expressionist U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist U کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
ecdysiast U زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
interfaces U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
obtrusively U بدون حق
undoubted U بدون شک
indubitable U بدون شک
but U بدون
acheilous U بدون لب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com